انقلاب یا اصلاحات

یک سری مثل آقای گنجی و آقای کدیور میگن که ما دیگه انقلاب نمی خواهیم و دلیلشون هم این هست که یک بار انقلاب کردیم دهنمون گائیده شد ، اگر باز انقلاب کنیم از این هم بدتر میشه. من نمی دونم که انقلاب بهتر هست یا اصلاحات، وارد بحثش هم نمی خوام بشم. اما این حضراتی که میگن ما دیگه انقلاب نمی خواهیم کس شعر میگن، دلیلش رو هم میگم حالا. تو کشورهایی که زودتر از ما انقلاب کردن مثل شوروی و چین و کوبا، انقلابشون چند سال طول کشید یا سالها جنگ داخلی بود و وقتی انقلابیون بالاخره با زور اسلحه به قدرت رسیدن اوضاع کشورشون خر تو خر و بهم ریخته بود. تو ایران ولی از این خبر ها نبود. میگن یک دروغی رو که زیاد تکرار کنی خودت هم باورت میشه، حالا این کون گشاد هاهم از بس گفتن هفتاد هزار کشته، صدها هزار مجروح خودشون باورشون شده. نه از این خبرها نبود،نه هفتاد هزار کشته نشد که حتی هفتصد نفر هم کشته نشد. دهن ملت ایران موقع انقلاب گائیده نشد بلکه بعد از انقلاب گائیده شد. حالا یکی ممکن هست طرفدار انقلاب باشه یک نفر مخالفش ولی واقعیت این هست که مردم فقط راهپیمایی کردن و شعار دادن که ما شاه نمیخوایم، شاه هم چمدونش رو بست رفت. وقتی اون خمینی کس کش اومد ایران، همه چیز سر جاش بود، از مدرسه و دانشگاه بگیر تا ادارات و وزارتخونه ها. ارتش هم که اعلام همبستگی کرد و تموم شد. نه مشکل ما این نبود که انقلاب شده بود و همه چیز از هم پاشیده بود نه. هر کسی لابد یه نظری در مورد شاه داره ولی این بالاخره واقعیت هست که شاه قبل از اینکه اوضاع مملکت از هم بپاشه گذاشت رفت. و وقتی مملکت افتاد دست این آخوندهای مادر جنده همه چیز سر جاش بود ولی بعدش اینها ریدن تو مملکت و دهن ملت رو گائیدن. منظورم اینه که این جاکش ها اگر با اصلاحات هم اومده بودن سر کار نتیجه اش همین بود. تو روسیه و چین و کوبا بعد از انقلاب تفنگ رو از دست انقلابیون گرفتن و ارتش معمولی درست کردن، تو ایران ارتش سر جاش بود ولی این آخوندهای مادرقحبه بعد از انقلاب تازه سپاه انقلاب درست کردن. توی روسیه اولین کاری که بعد از انقلاب کردن این بود که جنگ با آلمان و عثمانی رو تموم کنن و صلح کنن ، خمینی گه به گور شده اولین کاری که کرد این بود که با همه کشورهای همسایه جنگ راه بندازه . رابطه ایران با همه کشورهای دنیا بعد از انقلاب هم برقرار بود ولی خمینی کیر تو دهن برای سفت کردن جاش مجبور بود انقلاب دوم بکنه و بده یه مشت بچه کون نشور بریزن تو سفارت آمریکا.مجبور بود برای حفظ قدرتش دهن مملکت رو با هشت سال جنگ سرویس کنه. امثال این کدیور که ملت رو از انقلاب میترسونن فقط دنبال این هستن که بگن این اتفاقاتی که تو ایران افتاد تقصیر خمینی و بقیه اون آخوندهای مادر جنده نبود و هر کس دیگه ای هم سرکار اومده بود همین میشد. نه جناب کدیور، نه جناب گنجی، نه جناب نگهدار، نه جناب بهنود، و بقیه خایه مالها و جاکش ها نه، گناه آنچه به سر این مملکت اومد به گردن انقلاب نیست، به گردن اون خمینی کیر خر خورده و نوچه هاش هست. به گردن اسلام هست، به گردن اون مراجع عظام بچه باز هست که همه مخالفتشون با احمدی نژاد جاکش پدرسر این هست که زن نباید وزیر بشه. انقلاب یا اصلاحات فرق نمی کنه، هر کدومش اسلامی شد و افتاد دست این آخوندهای کونی یعنی دهن ملت گائیده میشه.

گدایی ازخانواده انقلاب اسلامی

‌هیچ به ادبیات این اصلاح طلبان داخل نظام توجه کردید؟ اینها هنوز خودشون رو پیروان راستین اون خمینی گه به گور شده می دونند و همه زور شون رو می زنند که به این مردک چلاقعلی ثابت کنند که هنوز به خانواده انقلاب اسلامی تعلق دارند و از سلطنت طلبها و منافقین و لیبرالها بیزار هستن. شما ببینید که این مادر قحبه ها چه جوری به دست و پا افتادن که شعار جمهوری ایرانی انحرافی هست و ما همون جمهوری اسلامی و ولایت فقیه که در قانون اساسی هست می خواهیم. وشعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران با نظرات رهبر جاکش پدر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. این که اون چلاقعلی گفت دعواهای مابا هم دعواهای خانوادگی هست بیخود نبود و اینها همه اول و آخر یک گه هستن
حکایت خانواده انقلاب اسلامی ولی مثل حکایت اون زن و شوهر عبید زاکانی هست. عبید زاکانی مینویسد که زن و شوهری در خانه مشغول بودند، مرد زنش رو می کرد و زن که حشری شده بود سیلی میزد پشت گردن شوهرش. همین موقع گدایی در میزنه و میگه از هر چی خودتون میخورین کمی هم به من بدید، زن میگه من کیر می خورم و شوهرم سیلی، حالا تو از کدومش میخوای؟ گدا میگه کیر و سیلی ارزونی خودتون و میره. حالا حکایت خانواده انقلاب اسلامی هم همین هست. دعوای آدمهایی مثل رفسنجانی یا خوئینی ها یا چماقدار هایی مثل اون یارو محسن آرمین و محسن رضایی با چلاقعلی و دار و دسته آش از این دست روابط خانوادگی هست. اونهایی هم که با کیسه گدایی در خونه اصلاح طلبان بست نشستن باید بدونند که تنها چیزی که از این دریوزگی نصیبشون خواهد شد یا کیر هست یا سیلی و یا هر دو

جاکشی سیاسی

در حکومت عثمانی همه فرماندهان ارتش حرفه یا هنر دیگری غیر از نظامی گری هم بلد بودند. نجاری، خیاطی، آهنگری یا حرفه های دیگه. این حرفه را نظامی ها باید در همون دوران آموزش نظامی یاد میگرفتن و در واقع یکی از درسهای مدرسه نظامی عثمانی ها بود. دلیل این کار هم خیلی منطقی و ساده بود. عثمانیها میگفتن ممکن هست این فرمانده نظامی یک وقت یک جایی گرفتار بشه یا یک وقت شاید دیگه نخواد نظامی باشه یا شاید از ارتش اخراج بشه و بالاخره باید یک کاری یا حرفه دیگه ای غیر از تیراندازی و پیش فنگ و پا فنگ بلد باشه تا بتونه گلیمش رو از آب در بیاره. حساب عثمانی ها درست هم بود، شما نگاه کنید به نظامی های شوروی سابق، وقتی شوروی از هم پاشید و ارتش سرخ یال و کوپالش ریخت این فرمانده های ارتش سرخ که کاری غیر از پیش فنگ و پافنگ بلد نبودند چکار کردن؟ هیچی یک سری شدن قاچاقچی مواد مخدر و یک سری شدن جاکش و زنها و دختر های روسی رو دسته دسته فرستادن به غرب اروپا. حالا اگر اینها یک کاری حرفه ای بلد بودند لااقل به جاکشی نمی افتادن. این حکایت رو تعریف کردم که بچسبونمش به اوضاع ایران و یک مقاله ای که جناب فرخ نگهدار به تازگی نوشتن به اسم رهبران جنبش سبز و رهبری جمهوری اسلامی. این مقاله تحلیلی چند نکته جالب توجه داره، ایشون مینویسند که،
رهبری جنبش سبز باید در درون نظام بماند!! و رهبری جنبش سبز باید با هیئت حاکمه گفتگو کند!! و رهبری جنبش سبز باید برای مردم روشن کند که تغییر قانون تنها از مسیر نهادهای قانونگذار میسر هست نه از طریق براندازی حکومت!! در ضمن رهبری داخل نظام جنبش سبز یعنی موسوی و کروبی و خاتمی باید برای خامنه ای توضیح بدن که به هیچ وجه قصد براندازی نظام را ندارند!! جناب نگهداردر ضمن به طرفدارانش، که من نمی دونم کیا هستن، هم رهنمود میده‌ که از همین حالا خودشون را برای شرکت پرشور در انتخابات مجلس نهم آماده کنند و اگرفایده نداشت بعدش در انتخابات مجلس دهم شرکت کنند . ولی این که چرا جناب نگهدار کلی زور میزنه و وقت صرف میکنه که این کس شعر ها رو سر هم کنه ربط پیدا میکنه به حکایتی که اول گفتم. جناب نگهدار کاری غیر از این بلد نیست بنده خدا!! ایشون از سی سال پیش کارش همین بوده. تنها تجربه عملی زندگیش سخنرانی هست و چرت و پرت نوشتن و صد البته مناظرات تلویزیونی. و تنها شغلی که داشته عضویت در رهبری جریانات سیاسی بوده . ایشون اگر لوله کشی یاد گرفته بود حالا میتونست در غربت لوله کشی کنه و گلیم خودش روآبرومندانه از آب در بیاره. ولی متاسفانه چون هیچ کار دیگه ای بلد نیست برای یه لقمه نون به جاکشی افتاده، البته جاکشی سیاسی