اصلاح طلبی، دولت مقتدر مرکزی و لولوی تجزیه

سایت راه سبز یک مصاحبه ای منتشر کرده با جناب مهندس سحابی رئیس شورای ملی-مذهبی ها با عنوان تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن سخت تر است. سیاست بی ادب راستش این بوده که فقط به آخوندها فحش بده ولی گاهی مجبور میشم که این حضرات رو هم بی نصیب نذارم. حالا چرا؟ براتون میگم. این جناب سحابی با رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هی ژست دمکراسی میگیرن ودم از اصلاح طلبی میزنن ولی تنها فرقشون با آخوندهای جاکش اینه که اینا عمامه ندارن. جناب سحابی توی این مصاحبه اینجوری میگه
در دوران انقلاب هم در روز 22 بهمن در مهاباد دموکرات‌ها قیام کردند و پادگان مهاباد را اشغال کردند و متعاقب آن جنبش ترکمن صحرا شروع شد. در سیستان و بلوچستان هم شروع شد. در همه اینها هم چپ‌ها نقش داشتند. منظور این است که وقتی دولت ضعیف است اینطور می‌شود. حالا اگر ما بر ساختارشکنی فشار بیاوریم و اصرار بکنیم، حداقل این ساختارشکنی یک دوره انتقال دارد. از وقتی که این ساختار زیر سوال برود و بعد کم کم شکست بخورد و یا تسلیم بشود تا اینکه دولت بعدی بیاید حاکم شود و اقتدار پیدا کند. فاصله زمانی ای لازم دارد که ممکن است چند سال طول بکشد. در این دوره، اقتدار دولت ضعیف است. در اینجا من می‌بینم و پیش‌بینی می‌کنم که جنبش‌های تجزیه‌طلبانه شروع خواهد شد
می بینید مردیکه پیر سگ مثلا اصلاح طلب یک حکومت مرکزی مقتدر میخواد که نذاره کرد و ترکمن وبلوچ نفس بکشن. این بنده خدا ها حتی در انقلاب هم نباید شرکت کنن و پادگان مهاباد رو اشغال کنن، انقلاب و اشغال پادگان از نظر جناب سحابی فقط حق اختصاصی شیعیان هست اونهم فقط در تهران. این مردیکه جاکش و اون رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هنوز بعد از سی سال به کردها و ترکمن ها تهمت تجزیه طلبی میزنن و کشتارهایی رو که خلخالی و چمران اونجا کردن تائید میکنن. گذشته ازاین اینها میخوان به ملت درس دمکراسی بدن وهی چس ناله میکنن که مردم ایران روحیه استبدادی دارن و از این کس شعرها. یکی باید به اینا بگه آخه جاکش مادرقحبه تو که روحیه استبدادی نداری و دمکراسی بلدی که باید بدونی در همه دمکراسی های دنیا از آمریکا و اروپا تا هند سیستم فدرالیسم هست و دولت مرکزی نه در امور داخلی استانها دخالت میکنه نه در امور داخلی شهرها. مردم در هر شهری و استانی خودشون شهردار و فرماندارشون رو انتخاب میکنن و به شهرداری خودشون مالیات میدن و این همون چیزی هست که کردها و ترکمن ها میخواستن و در ضمن همون چیزی هست که خراسان و فارس و خوزستان هم باید بخوان و اساسا دمکراسی بدون اینکه مردم هر شهری و هر دهی و هر استانی حق داشته باشن برای زندگی خودشون تصمیم بگیرن شدنی نیست، حالا یا مثل آمریکا وآلمان و هند سیستم فدرال هست یا مثل کشورهای اسکاندیناوی شهرها و شهرداریها مستقل و خودمختار
والا من بیخود نمیگم که فرق این جاکشها با آخوندهای مادرسگ فقط در عمامه هست، ایشون در ادامه استدلالشون برای یک دولت مقتدر مرکزی به گوز گوز میفتن و میگن
تحریکاتی هم از خارج هست که یک طرف آن اسرائیل است و یک طرف آمریکاست. یک طرف نظریات جدید است مانند دموکراسی های موزاییکی. یعنی کردستان خودش بشود یک دموکراسی، آذربایجان بشود یک دموکراسی، همه اینها کوچک، کوچک ولو رادیکال باشند خطری ندارند. ولی دولت مرکزی ایران خطرناک می‌شود.
می بینید این کس کش پیری با پررویی تمام میگه دمکراسی در کردستان و آذربایجان مهم نیست مهم این هست که ما یک دولت مقتدر و قوی مرکزی داشته باشیم که آمریکا و اسرائیل ازش بترسن و احساس خطر کنن. همه درد ومرض سحابی و دور و بری هاش همین هست و برای همین هم هست که مدام ملت رو از لولوی تجزیه کشور میترسونن و وامصیبتا میخونن و حالا هرچی کرد و بلوچ و ترک قسم بخوره که بابا ما تجزیه طلب نیستیم فایده نداره.از نظر نهضت آزادی و امثال این مردیکه سحابی کرد و بلوچ و ترکمن و عرب یا باید با ستم شیعه شاه اسمعیلی، به اسم دولت مقتدر مرکزی، بسوزن و بسازن یا اگر صداشون دراومد تجزیه طلب هستن.
تا حالا به این فکر کردین که چرا فقط سیاسیون شیعه تهران نشین از خطر تجزیه کشور حرف میزنن؟ گویا بقیه ملت همه تجزیه طلب هستن و فقط جاکش هایی مثل سحابی و ابراهیم یزدی یا اون جاکش فرخ نگهدار دلشون برای تمامیت ارضی ایران میسوزه