تنها هنر سلطان محمود غزنوی فتح هند بود. سلطان محمود هر از گاهی تو حال مستی هوس جهاد میکرد و لشکرکشی میکرد به هند و روزگار هندی های مادرمرده رو سیاه میکرد. هر بار هم که میرفت برای جهاد البته از خلیفه عباسی که اون وقتها ولی امر مسلمین جهان بود اجازه میگرفت. بهانه جهاد هم همیشه این بود که میخواست این هندیهای کافر رو مسلمون کنه. ولی وقتی میرسید هند اینقدر گرفتار جمع کردن طلا و جواهر میشد که یادش میرفت هندیها رو مسلمون کنه و در نتیجه مجبور میشد که یک سال بعد دوباره حمله کنه به هند بد بخت. هر دفعه هم که از هند برمیگشت نصف طلا و جواهرات رو میفرستاد برای خلیفه مسلمین به بغداد. محمود غزنوی اولش سربازبسیج و سپاه پاسداران اون دوره یعنی لشکر خلیفه بغداد بود وچون خیلی با استعداد و بیرحم بود زود پیشرفت کرد. محمود هم عرق خور بود هم بچه باز بود وهم نمازش ترک نمیشد . محمود برای خلیفه مسلمین خوب بود و خلیفه مسلمین برای محمود. این دو تا در حقیقت چشم دیدن همدیگه رو نداشتن ولی خلیفه دیگه پیزیش در اومده بود و خایه اش تو مشت محمود بود و محمود هم برای جهاد کردن و گائیدن دهن ملت به حکم حکومتی خلیفه احتیاج داشت، در نتیجه توافق کردن که خلیفه به محمود بگه سلطان محمود ومحمود هم قول داد که هر جمعه خطبه نماز به اسم ولی امر مسلمین جهان خلیفه عباسی بخونن و هر دفعه که اسم خلیفه بیاد همه سه بار صلوات بفرستن. انصافا این حکایت شبیه حکایت احمدی نژاد کس کش و چلاقعلی هست، احمدی نژاد هم با صد جور خایه مالی و کون دادن به این آخوند و اون آخوند تو سپاه پاسداران پیشرفت کرد. در بیرحمی و آدمکشی و مادرقحبه گی هم که سر آمد همه سربازان بانام و گمنام امام زمان بود. بعدش هم یک کم شانس آورد که یک بابایی شد ولی امر مسلمین جهان که چلاق بود، یعنی نه میتونست کیر و خایه خودش رو بخارونه نه میتونست کون خودش رو پاک کنه. این برای احمدی نژاد شد موقعیتی که با مالیدن خایه و لیسیدن کون چلاقعلی بشه رئیس جمهور. فعلا هم فقط منتظر آماده شدن بمب اتم هست که باهاش بره جهاد و کفار رو مسلمون کنه. حالا این جاکش به اون زن جنده میگه مقام معظم رهبری و اون زن جنده به این جاکش میگه رئیس محترم جمهور و هردو از کون هم میخورن. حکومت اسلام از قدیم هم همیشه همین گه بوده که امروز هست