در مورد خایه مالی

من هرچی تو کتاب و لغت نامه گشتم باالاخره نفهمیدم که لغت خایه مالی اولین بار کی و بوسیله چه کسی وارد زبون فارسی شده؟ در لغت نامه دهخدا خایه مالی اینجور معنی شده تملق، چاپلوسی، چاپلوسی با دنائت، تملق رذیلانه
من بی ادب باید جرات کنم و بگم که مرحوم دهخدا معنی این یک لغت رو درست نفهمیده و درک نکرده. حالا براتون میگم که چرا، چاپلوسی یعنی اینکه بگی خیلی چاکرم، بخدا نوکرتم ، زمین خوردتم و از این حرفا. تملق گفتن یعنی اینکه به یکی بیخودی بگی استاد، پهلوان، دکتر، مهندس، فلان ،بهمان
ولی با چاکرم و نوکرم گفتن و با استاد و پهلوون کردن هیچ کس حالی به حالی نمیشه. خایه مالی هم یعنی حالی به حالی شدن. این لغت خایه مالی اصلا از همین حالی به حالی شدن میاد، همه آقایون میدونن که این حالی به حالی شدن چی هست فکر کنین که نشستین روی مبل و خوشگلکی هم داره یواش یواش کیر و خایه تون رو میماله، بعد از یک چند دقیقه گرم میشی و چشمهات رو میبندی و سرت رو تکیه میدی به مبل و دهنت خشک میشه و نفست به شماره میفته و احساس میکنی تو بهشت هستی و اصلا شدی خدا.اون وقت به تنها چیزی که فکر میکنی اینه که این حال خوش تا ابد ادامه داشته باشه
حالا براتون یکی دوتا نمونه تاریخی اجتماعی بگم تا متوجه منظور من بی ادب بشین. ناصرالدین شاه کون گشاد همه این مملکت رو به باد داد، بدون اجازه روس و انگلیس آب نمیتونست بخوره و برای یک مسافرت شابدوالعظیم که میخواست بره باید از روسها پول قرض میکرد ولی همین آدم می نشست توی کاخش و چشمش رو می بست و دور وبری هاش خایه اش رو میمالیدن و هی بهش میگفتن قبله عالم، سلطان صاحبقران، پادشاه زمین و زمان، صاحب ممالک محروسه و از این کس شعرها و ناصرالدین شاه هم دهنش خشک میشد و نفسش به شماره میافتاد. یا محمدعلیشاه قاجار که از خودش خاک برسرتر فقط خودش بود حال میکرد که توی کاخش بشینه و لیاخوف خایه اش رو بماله و بهش بگه که تو از امپراطور روسیه هم قدرتمندتر هستی
این سید علی گدا هم همینطور، یک آدم بی سواد و بیشعور و خاک بر سر و چلاق که کون خودش رو هم نمیتونه پاک کنه حال میکنه با اینکه احمدی نژاد وپاسدارا خایه اش رو بمالن و بهش بگن تو شدی قدرتمندترین مرد دنیا، همه دنیا ازت حساب میبرن یا بهش بگن ولی امر مسلمین جهان و اصلا تو تاریخ لنگه تو پیدا نمیشه. آره اونوقت خامنه ای هم چشماشو میبنده و نفسش به شماره میفته و اصلا دلش نمیخواد این تعریفها تموم بشه و همینطور که سرش رو به عقب خم کرده و دهنش خشک شده میگه آه ه ه، آره ه، باز هم بگین، آه ه ه، یک کم دیگه هم بگین
در ضمن نه هر کسی میتونه خایه مالی کنه و نه هر کسی هم خایه اش رو میده که بمالن. خایه مالی هنری که در ایران مخصوص آخوندها و آدمهای خر مذهبی بوده. برای اینکه نگین بیخود به مذهبی ها و آخوندا گیر میدم و کس شعر میگم دو سه خط از شعری رو که امروز در سایت جرس برای میرحسین موسوی چاپ کردن براتون مینویسم و بقیه اش رو خودتون میتونید بخونید
حنجره ها را صدا میرحسین است
ذوالفقار مرتضی میرحسین است
شعبده ها را عصا میرحسین است
موسی گویای ما میرحسین است
بقیه این کس شعر رو هم میتونید در سایت راه سبز سیدی بخونید
http://www.rahesabz.net/story/28152/
حالا می بینید میگم خایه مالی هنر و حرفه این آخوندا و خر مذهبی ها هست و با یک چاپلوسی ساده فرق میکنه. اینا تو کارشون واردن. میر حسین موسوی هم اولین بار که میخواستن خایه اش رو بمالن و براش جشن تولد بگیرن محکم گفت نه ولی اینا ول نمی کنن باز یواش یواش میمالن و اون نه محکم هم کم کم میشه نه نکن، ا نکن دیگه، ا گفتم ن، آه ه ه نه، آه ه ه ه آره، یک کم دیگه، آه ه ه. بعد سرش رو به عقب خم میکنه، چشمش رو میبنده، دهنش خشک میشه و نفسش به شماره میفته
در ضمن، دستمال یزدی هم برای مالیدن نیست، برای خشک کردن و تمیز کردن بعد از خایه مالی هست

عید قربان و فرهنگ برباد رفته ما

همین چند روز پیش عید قربان بود. و میدونید که فلسفه این عید این هست که ابراهیم خلیل می خواست سر پسرش اسماعیل رو گوش تا گوش ببره و بعد خدا یک گوسفند فرستاد و به ابراهیم گفت که به جای سر اسماعیل سر این گوسفند رو ببر
راستش این ابراهیم خلیل نشونه بدبختی ما ایرانی ها هست که این دین اسلام و اون عربهای سوسمارخور چه بدبختی سر ماها آوردن
ما ایرانی ها برای خودمون کلی اسطوره های تاریخی و قهرمانهای افسانه ای داشتیم. رستم و سهراب داشتیم، جمشید داشتیم، کاوه آهنگر داشتیم، فریدون داشتیم و خیلی های دیگه که بعد از اومدن اسلام و اعراب به ایران از یاد رفتن. قهرمان هایی که نشونه راستی و درستی بودن، با اژدهای هفت سر میجنگیدن و با ضحاک نبرد میکردن
روزی که اسلام و اعراب اومدن هرچی کتاب دم دستشون اومد آتیش زدن و همه این داستانها و افسانه ها از بین رفت و به جاش یک جاکشی مثل ابراهیم شد اسطوره، قهرمان داستانهای عربی با ضرب و زور وارد آداب و رسوم و فرهنگ ما ایرانی های بیچاره شد و حالا بچه های دبستانی توی کتابهای مدرسه داستانهای ابراهیم میخونن
آخه یکی به من بگه این مردیکه جاکش چکار کرده؟ این کسی که ما هر سال به یادش عید قربان میگیریم میخواسته سر پسر خودش رو ببره، یعنی اون هم یک بی پدر و مادر نامرد قاتلی بوده مثل جنتی و محمدی گیلانی و خزعلی که برای پست و مقام پسرهای خودشون رو اعدام کردن
دیگه این بابا چکار کرده؟ هاجر تو خونه ابراهیم کنیزی میکرده، ابراهیم ترتیبش رو میده و وقتی هاجر حامله میشه و اسماعیل رو به دنیا میاره این ابراهیم بی غیرت هاجر و بچه اش رو از خونه میندازه بیرون تو صحراهای بی آب و علف عربستان. این حضرت ابراهیم خلیل همه هنرش همین کثافتکاریها بوده
بقیه قهرمانهای قصه های سامی و عربی و اسلامی هم همه یک گهی هستن مثل ابراهیم و تنها هنرشون قتل و تجاوز بوده از سلیمان نبی تا لوط پیامبر بگیر تا موسی و عیسی و محمد
اسطوره های تاریخی ما ایرانی ها همه سمبل پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک بودن و فرهنگ و روحیات مردم رو همین اسطوره ها میساخت. بچه های کوچک که داستان آرش کمانگیر یا داستان سیاوش رو میشنیدن دلشون میخواست یک روز مثل اونها پاک و درستکار و فداکار بشن.
بعد از اینکه اسلام به ایران اومد و قران جای همه کتابها و افسانه های ایرانی ها رو گرفت ابراهیم عرب سامی سوسمارخور شد قهرمان و بچه هایی که با داستان ابراهیم بزرگ میشدن میخواستن بشن مثل ابراهیم
این محمدی گیلانی جاکش که دو تا پسر خودش رو اعدام کرد یا امثال این بابا مهاجرانی که ایران زن صیغه ای میگیره و بعد زن و با بچه اش ول میکنه به امان خدا و خودش با زن اولش میره لندن اینا همه قهرمان افسانه هاشون همین ابراهیم جاکش بوده و دارن همون کارهایی رو میکنن که اون بی پدر و مادر میکرده
حالا شما بگین که واقعا زشت نیست برای ما ایرانی ها که باید هر سال به یاد همچین آدمی عید قربان بگیریم

به بهانه یک جمله

امروز در کیهان لندن یک مقاله خیلی خوبی خوندم از الهه بقراط به اسم اصلاحاتی که زائیده انقلابند. خانم بقراط در این مقاله از اول حرف حساب میزنه تا آخر. اما در این مقاله یک جمله ای هست که من هم در سایر نوشته های خانم بقراط دیدم و هم نوشته های دیگران. و حالا هم میخوام فقط گیر بدم به همین یک جمله
خانم بقراط مینویسن "جمهوری اسلامی درست مانند نظام های فاشیست و کمونیست....." خیلی جاهای دیگه هم من دیدم که جمهوری اسلامی رو با چین و شوروی مقایسه میکنن. و همه مشکل من فقط با همین مقایسه هست
جمهوری اسلامی نه سر کار اومدنش، نه موندنش و نه رفتنش هیچ ربط و شباهتی با هیچ سیستم و هیچ انقلاب دیگه ای نداره
فرق بین حکومت آخوندا و حکومتهای کمونیستی این هست که کمونیستها میخواستن یک دنیای جدیدی درست کنن ولی ریدن، این آخوندهای مادر سگ ولی میخوان دنیا رو برگردونن به همون گهی که دوره محمد و علی بود
اصلا بیاین چند تا مقایسه بکنیم بین جمهوری اسلامی با شوروی
حکومت شوروی دیکتاتوری بود ولی موشک هم کره ماه میفرستاد، ایستگاه فضائی هم درست میکرد. مدرک دکتری الکی هم به کسی نمی داد
حکومت شوروی فاسد بود، ولی فسادش مدل آخوندی نبود. نه دختر استالین جانشین باباش شد نه پسر برژنف. نه خروشچف باجناق استالین بود، نه گورباچف داماد برژنف
حکومت استالین میلیونها نفر رو تبعید کرد و کشت، مخالفان سیاسی اش رو با شکنجه مجبور به اعتراف کرد ولی استالین و بریا هم هیچ زنی رو سنگسار نکردن، بچه های 12 ساله و 13 ساله رو هم اعدام نکردن
خدمات تحصیلی و خدمات درمانی و ورزش و اپرا و موسیقی هم که با حکومت آخوندا قابل مقایسه نیست
ایراد جمهوری اسلامی و آخوندا فقط به نبودن آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیست و پیشرفت یک کشور و یک جامعه هم فقط با آزادیهای سیاسی نیست. شوروی و چین و سنگاپور و تایوان همه بدون آزادیهای سیاسی پیشرفتهای علمی و صنعتی و حتی اجتماعی داشتن. خود اروپای غربی هم تا قبل از دوره دمکراسی کلی پیشرفت های علمی و ادبی و فرهنگی داشته. کشور خودمون دوره پهلوی کلی پیشرفت فرهنگی و احتماعی داشت بدون اینکه آزادی سیاسی یا آزادی مطبوعات داشته باشیم
آخوندا رو تو هیچ زمینه ای نمی شه با هیچ کس دیگه ای مقایسه کرد، نه تو علوم انسانی، نه علوم تجربی نه سیاست نه فرهنگ. همونطور که گفتم آدمهایی مثل مارکس میخواستن دنیای جدیدی بسازن ولی گند زدن، این آخوندای مادر قحبه ولی دارن هنوز توی ان و گه حسن و حسین دست و پا میزنن و میخوان همه دنیا رو به همین گه بکشن. جمهوری اسلامی رو فقط میشه با حکومت طالبان در افغانستان و حکومت عدل علی در کوفه مقایسه کرد
الان لنین اون دنیا میزنه تو سر خودش و زار زار گریه میکنه که بابا به من فحش خوار و مادر بدین منو با هر مادر جنده ای میخواین مقایسه کنین غیر از این خمینی کس کش

جعفر صادق، پدر فقه شیعه

امروز ظاهرا روز تولد یا مرگ جعفر صادق امام ششم هست، گفتم من بی ادب هم یک توضیحاتی در مورد اهمیت ایشون بدم. جعفر صادق بنیانگذارفقه شیعی هست و تعداد زیادی آخوند تربیت کرد و احکام طهارت و نجاست و این کس شعرها همه از جعفر صادق هست. این بابا اولین امامی بود که با پای چپ وارد مستراح شد. یعنی قبل از دوره جعفر صادق اصلا مستراح وجود نداشت و امامای قبل از اون همه همین جوری بغل دیوار میریدن. اهمیت جعفر صادق برای شیعیان فقط به خاطر پای چپ و راست نیست، اون مرحوم گور به گور مسائل علمی بزرگ دیگری رو هم در زمان خودش حل کرد برای نمونه فتوا داده که شاش و گه بزغاله ای که شیر خوک خورده باشه نجس هست. یعنی ما مردم عادی اهمیت علمی این فتوا رو هنوز هم درست متوجه نمیشیم و نمی فهمیم که این فتوا چه اثر مهمی برای همه بشریت داشته
در روایات شیعه هست که این بابا خیلی هم به علم علاقه داشته و در مدرسه اش همه حق اظهار نظر داشتن، در ضمنی که فتوا داده بوده
که مسلمونی که مرتد بشه و به خدا و پیغمبر دیگه ایمان نداشته باشه زنش بهش حروم هست. یعنی جعفر صادق هم از نظرعلم و سواد و هم از نظر اعتقاد به آزادی عقیده و بیان یک گهی بوده مثل مصباح یزدی
از نظر طول عمرهم با جنتی قابل مقایسه هست، این بابا 65 سال عمر کرد. این بابا با پنج تا خلیفه اموی و دو تا خلیفه عباسی همزمان بوده و 34 سال امامت کرد، بعد هم تازه میگن خلیفه عباسی بهش زهر داد کشتش. در صورتی که به احتمال زیاد پسرش موسی کاظم بهش زهر داد چون دید این بابا عمرش از هفت تا خلیفه طولانی تر شد و داره مفت میخوره و می خوابه و حالا حالاها هم تصمیم مردن نداره و اگر همین جوری پیش بره ممکن هست خودش زودتر از باباش بمیره و هیچوقت امام نشه و در نتیجه بابا رو کشت وخودش شد امام معصوم

دلیل محکم برای ولایت مجتبی خامنه ای

امروز در کیهان لندن یک مطلبی می خوندم در مورد اینکه خامنه ای می خواد بعد از خودش پسرش سید مجتبی بشه ولی فقیه. راستش من نمی فهمم که ایراد ولی فقیه شدن مجتبی خامنه ای چی هست؟ یعنی این ولایت فقیه اصلش یک چیز تخمی هست حالا دیگه کی ولی فقیه بشه چه فرقی میکنه
حالا تا وقتی که ما گرفتار این آخوندهای مادرقحبه باشیم به نظر من بی ادب بهترین انتخاب برای ولایت فقیه فقط و فقط مجتبی خامنه ای هست به این دلیل که هم میدونیم باباش کیه هم ننه اش
فکر کنین اگر مثلا هاشمی شاهرودی بخواد بشه ولی فقیه یا مصباح یزدی بعد وقتی بهشون میگی ای ریدم به قبر پدرت یا ای مادرت رو گائیدم درست وحسابی حال نمیده چون ما نه میدونیم بابای مصباح یزدی کدوم جاکشی بوده نه میدونیم مادر هاشمی شاهرودی کدوم پتیاره ای بوده
ولی با سید مجتبی دیگه این مشکل رو نداریم و وقتی بهش میگیم ای ریدم به قبر پدر نامردت هم میدونیم باباش کی بوده هم میدونیم قبرش کجاس

نبرد بین پای منبری ها و بالای منبری ها

حتما شما هم شنیدید که میگن احمدی نژاد و دار و دسته اش اصلا به روحانیت اعتقاد ندارن و میگن ما خودمون مستقیم با امام زمان تماس میگیریم و دنبال حذف روحانیت از صحنه هستن
بی ادب هم اعتقاد داره که احمدی نژاد و مشائی و سپاه و بسیج دیگه احتیاجی به آخوندا ندارن، حالا براتون میگم چرا
این پاسدارها و بسیجی ها جد اندر جد پای منبر این آخوندها بودن. رابطه آخوندها هم با پامنبری هاشون یک رابطه خاصی بوده و بهترین شاخص این رابطه هم کس شعرهای توی رساله آخوندهاست.
این مسائلی که آخوندها تو رساله هاشون میگن از زنا با عمه تا لواط با پسر خاله تا خوابیدن با دختر نابالغ تا کردن خر و شتر همه و همه در حقیقت جواب سئوالات همه بسیجیها و پاسدارها و پدرا شون و پدربزرگاشون هست که جمع شده و شده توضیح المسائل
همیشه هرچی چاقوکش، باجگیر و جاکش و بچه باز و گند و گه بوده همه پای منبرنشین بودن و لشکر آخوندا حساب میشدن. آخوندا به این پامنبری هاشون احتیاج داشتن و پامنبری ها هم به آخوندا
دوره پدر و پدربزرگ احمدی نژاد و مشائی که هنوز انقلاب نشده بود و مملکت دست پاسدار و بسیجی نبود این پامنبریها مجبور بودن برای ماستمالی کردن کثافتکاریهاشون دست به دامن آخوندا بشن
بابابزرگ احمدی نژاد کون خر میگذاشت، آخونده مسئله میگفت که امام موسی کاظم هم در جوانی کون خر میگذاشته، بعد خر رو میفروخته. پدر احمدی نژاد به عمه اش تجاوز میکرد آخونده میگفت در حدیث اومده که وقتی امام زین العابدین مریض بود و خوابیده بود زینب از طبقه بالا افتاد روش و همدیگه رو اتفاقی گائیدن و حسین گفت که هردو باهم میرین بهشت. خود احمدی نژاد بچه که بوده تو مسجد کون میداده آخونده میگفته علی اصغر هم تو کوفه کون میداد ولی نمیگذاشت از ختنه گاه بیشتر بهش فرو کنن
ولی همونطور که گفتم این ماستمالی کردنها مال اون دوره بود که جاکش ها و چاقوکش ها و باجگیرها هنوز پاسدار و بسیجی نشده بودن، حالا که نیروی نظامی و انتظامی دست خودشون هست دیگه احتیاجی به مجتهد و مرجع ندارن که کثافتکاریهاشون رو ماستمالی کنه و در نتیجه دیگه خودشون مستقیم با امام غایب تماس میگیرن

آخ اگه آمریکا اینا رو میزد

امروز یک چیزی می خوندم در مورد حمله احتمالی آمریکا به ایران و اینکه بعضی ها رگ غیرت ناسیونالیستی شون بالا زده و میگن که اگر کسی به ایران حمله کنه دوش به دوش احمدی نژاد و خامنه ای از کشور دفاع میکنن
راستش من طرفدار سرسخت حمله آمریکا و اسرائیل به نیروگاههای هسته ای آخوندا و قرارگاههای سپاه و بسیج هستم بلکه از دست این آخوندهای جاکش خلاص بشیم
ما یک بچه محلی داشتیم که حزب اللهی بود وقتی جنگ شروع شد طرف با هزار تا سلام و صلوات رفت جبهه، براش مهمونی شهادت هم گرفتن و شیرینی هم پخش کردن و گوسفند هم کشتن. ولی طرف امروز رفت که بره جبهه و فرداش برگشت اومد، دستش رو هم باند پیچی کرده بود. بعدا معلوم شد که همون شب اول نوک انگشتش رو گذاشته دم لوله تفنگ و ماشه رو کشیده و شده شهید زنده. از اون به بعد هم کارش شد امر به معروف و نهی از منکر تو محل و یک درآمد ناقابلی هم از فروش کوپن بنزین داشت
این حکایت رو تعریف کردم که بگم همه دارودسته جمهوری اسلامی مثل این هم محلی کس کش ما میمونن. نه احمدی نژاد و مشائی اهل جبهه و جنگ هستن نه اون محسن رضائی اهل جنگ هست نه امثال مهاجرانی و کدیور. اینا همون سی سال پیش هم اهل جنگ و جبهه نبودن. اونهایی که اهل جنگ و جبهه بودن تو همون جنگ تموم شدن
طرفدارای جمهوری اسلامی و پاسدارها رو اون دوره میشد به دو گروه تقسیم کرد، گروه اول اونهایی که فهم و شعور نداشتن، گروه دوم اونهائی که شرف و وجدان نداشتن
اونهایی که شرف و وجدان نداشتن امثال محسن رضائی، رفسنجانی، خاتمی و خامنه ای و خمینی بودن نه خودشون اهل جنگ بودن نه بچه هاشون اهل جنگ بودن و نه حتی نوچه هاشون مثل مهاجرانی و تاجزاده و کدیور و احمدی نژاد اهل جنگ بودن
کار اینا فقط روضه خوندن برای اون گروهی بود که فهم و شعور نداشتن و قرار بود دسته دسته برن روی مین و راهی بهشت بشن
اصلا میشه گفت که جنگ موجب شد که اون گروهی از پاسدارا و حزب الهی ها که فهم و شعور نداشتن از بین برن و اون گروهی که شرف و وجدان نداشتن باقی بمونن
این مادرقحبه های بیشرف بی وجدان حالا هم اهل جنگ نیستن و اگر آمریکا یا اسرائیل دوتا موشک بزنه در جا تقاضای صلح امام حسنی میکنن و میرن بر دست همون جد نامردشون

دائی جان مسعود بهنود

جناب مسعود بهنود یک مقاله ای نوشته در مورد این سخنرانی که پاسداری به اسم مشفق در مشهد کرده. حتما در جریان این سخنرانی هستین. این مشفق در سخنرانیش گفته که سپاه به دستور خامنه ای احمدی نژاد رو به ریاست جمهوری رسوند. بعد از این سخنرانی هفت نفر از اصلاح طلبا نامه نوشتن و مثلا افشاگری کردن که بیا این هم دلیل و مدرک دخالت سپاه در انتخابات
جناب بهنود هم خلاصه یک مقاله تحلیلی در مورد این سخنرانی نوشته که واقعا خوندنی هست و می تونید روی این لینک کلیک کنید و بخونید
حالا برای اونهایی که حوصله خوندن کس شعرهای بهنود رو ندارن مختصر تعریف کنم که ایشون کلی صغری و کبری میکنه و از خاتمی محبوب ترین شخصیت ایران میگه، از شهید بزرگوار رجائی تعریف میکنه، از چهره نورانی و نجیب بازجوهای اوین تعریف میکنه و کلی کس شعر دیگه که برسه به اینجا که
اصلا این سپاه پاسداران دست مجاهدین خلق هست. این مجاهدین اصلا از همون اول انقلاب تو سپاه نفوذ کردن حالا هم میخوان جمهوری اسلامی و نظامی رو که امام خمینی با هزار زحمت و خون دل درست کرد از بین ببرن
بهنود مینویسه
در زمانی که در حبس بودم یک روز که از قضا ماه رمضان بود، روز کشدار بازجوئی از صبح، فرصت گفتگو با بازجوی محترمم را نصیب کرد. گفت و گفتم. گفت و گفتم تا سخن به فلان کس رسید. پرسید چرا این قدر با وی دشمنی. گفتم وقت لازم است برای بازگفتن. گفت باشد نشانی دادم کتاب خاطرات سعید شاهسوندی را. گفتم اگر در میان کتاب هائی که مامورانتان آورده اند نبود بفرستید از خانه بیاورند. و شرح دادم که بنا به مستندات آن کتاب وقتی مجاهدین درگیری مسلحانه را پایان دادند و ترورها را پایان دادند نمی تواند درست همان زمان باشد که نیروهای نفوذی و امکانات تخریبی شان هم تمام شد و خزانه به صفر رسید. بیشتر به عقل می آید که کسانی و امکاناتی ذخیره کرده باشند.
از بازجویم که از قضا از سرداران سپاه و جنگ دیده است و چهره نجیبش مرا به یاد ابراهیم حاتمی کیا می انداخت پرسیدم این کسان الان کجا هستند. گفت از کجا باید بدانم. گفتم در چه احوال اند به قاعده. و افزودم کسی که ماموریت پنهان می دارد نمی تواند منقد باشد و خود را چنین در چشم دستگاه های ناظر بنشاند که شب و روز مراقبش باشند. بلکه همان می کند که مسعود کشمیری می کرد که همه می دانند اعتماد زنده یاد رجائی را کاملا جذب کرده بود. یک هفته قبل از حادثه نخست وزیری همین کشمیری بمبی کشف کرده بود و کسانی را هم دستگیر، معاون امنیتی رییس جمهور رجائی بود چقدر دشمن یافته بود که ماموریت تاسیس وزارت اطلاعات و تهیه لایحه اش را به او سپردند.
گفتم این ذخیره ها به گمانم جز این که برای روز مبادا می مانند، همانند کشمیری، در عین حال درجریان کار هم ماموریت هائی دارند
که فقط برای ایمن سازی خود نیست بلکه برای پوک کردن و خالی کردن نظامی است که به ظاهر مامور حفظ آن شده اند
به زبون فارسی ساده تحلیل جناب بهنود این هست که هر کسی که نظام مقدس جمهوری اسلامی رو پوک و خالی بکنه نفوذی مجاهدین هست، یعنی از احمدی نژاد تا جنتی تا نماینده های مجلس، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و شاید حتی خود خامنه ای هم از طرف مجاهدین خلق ماموریت دارن که نظام اسلامی رو پوک کنن و خالی کنن تا سرنگون بشه
این تحلیل جناب بهنود واقعا ارزش تاریخی داره و اصلا موجب رهائی ما از دست استعمار انگلیس خوهد شد
تا حالا ما فکر میکردیم که این کارا همش کار انگلیسیها هست ولی این مقاله و تحلیل جناب بهنود نشون میده که این کارا همش کار خود مجاهدین هست و بیخودی نباید تقصیر رو گردن دیگران انداخت

نامه احمدی نژاد به امام زمان

نیمه شعبان امسال احمدی نژاد با عجله نامه ای برای امام زمان نوشته و مچاله کرده و انداخته تو چاه جمکران
متن نامه ظاهرا اینجوری هست
خدمت آقا امام زمان
آقا اگر میخوای ظهور کنی دیگه خیلی فس فس نکن و ظهور کن. یک سال از دوره ریاست جمهوری ما گذشته و سه سال دیگه اش مونده که حالا معلوم نیست به آخر برسه یا نه. ولی هر جوری حساب کنی دیگه حکومت ما خیلی عمری نمی کنه. دیگه ما خیلی که کون خودمون رو پاره کنیم شاید چند سال دیگه دووم بیاریم. از همین الان دسته دسته سربازان گمنام سابقت دارن ریشاشون رو میتراشن میرن خارج، دیگه خودت لابد عکسهاشون رو تو جرس دیدی، مهاجرانی با ریش دوتیغه، ابرام نبوی دوتیغه، پسرای رفسنجانی هم که مثل خودش اصلا ریشی ندارن که بخوان دو تیغه کنن
خلاصه اگر تا دو سه سال آینده اومدی که اومدی وگرنه دیگه نیا، چون دیگه اینجا جای اومدن نیست. خامنه ای و رفسنجانی و مصباح و جنتی و مکارم و خلاصه همه اینا بالای هشتاد سال سن دارن و در حال مردن، طرفدارای جوونترت هم که گفتم همه دارن ریششون رو دو تیغه میکنن چون وضع حکومت و ولایت فقیه به گوز بند هست
همین الان هم آخوند با ریش و پشم جرات نمیکنه تنها تو خیابون راه بره از ترس مردم. حالا دیگه شما خودت حسابشو بکن که اگر بخوای یک وقت ظهور کنی که دیگه سپاه و بسیج تو خیابونا نباشن چی بسرت میاد
خودت فکرش رو بکن که با عبا و عمامه وسط تهروون آفتابی بشی، یعنی هنوز ظاهر نشدی خوار ومادرت گائیده هست
حالا دیگه خود دانی، از من گفتن بود
در ضمن فکر و خیال عراق یا لبنان رفتن هم از سرت بیرون کن، وقتی ما نباشیم دیگه عراق و لبنان هم بری ترتیبت داده هست
نمیدونم، جایی اگر بشه بری ایالت کارولینای شمالی در آمریکا هست، باید رو نقشه نگاه کنی چون اون وقت که شما غیب شدی آمریکا هنوز کشف نشده بود و شاید ندونی کجا هست. بهر حال حجت الاسلام کدیور اونجا حوزه علمیه درست کرده. اونجا بری شاید کسی کاری به کارت نداشته باشه. کدیور آدم بدی نیست هم به خودت اعتقاد داره هم به ولایت فقیه در ضمن آشنا هم زیاد داره شاید بتونه سفارشی بکنه که شما هم همونجا تو دانشگاه درس بدی
محمود

فرق منتظری

شما هم حتما این مصاحبه امروز جناب موسوی رو دیدید که گفته بود ظاهرا مجبور هست که یک سری حقایقی رو در مورد جنگ بگه و درضمن یک کنایه ای هم به اون محسن رفیقدوست قاطرچی میزنه که پولهای بنیاد مستضعفان رو بالا کشیده.
فرق منتظری خدابیامرز با بقیه این مادرقحبه ها در این بود که هرچی میدونست و هرچی دلیل و مدرک داشت همه رو روکرد ولی بقیه این جاکش ها همه شون یک عالم راز مگو دارن که گذاشتن اگر یک وقت لازم شد بگن
از رفسنجانی و خاتمی بگیر تا موسوی و کدیور. حتی این مهاجرانی چسو هم در نامه اش به خامنه ای یک مدت پیش تهدید کرده بود که اگر مجبور بشه حقایق رو میگه، یا اون یکی بوزینه عباس عبدی هم چند سال پیش خاتمی و رفسنجانی رو تهدید کرده بود که اگر از زندون آزادم نکنید یک سری مسائلی رو بازگو میکنم
آخه جناب موسوی مادرسگ آخه مگه تو نمیگی ما باید با مردم روراست باشیم، مردم باید واقعیتها رو بدونن، پس دیگه جاکش این زیرآبی رفتنهات چی هست؟ بیست سال خفه خون گرفته بودی و حالا هم تازه اگر مجبور بشی مسائل جنگ رو خواهی گفت؟ من فرض رو بر این میگیرم که تو در جریان نقشه های کیری که محسن رضائی و رفیقدوست برای جنگ میکشیدن نبودی، من فرض رو بر این میگیرم که تو در تصمیم گیری کشتارهای سال شصت و هفت شرکت نداشتی
ولی توی مادرسگ از نتیجه و آخر و عاقبت این نقشه ها و تصمیمها که خبر داشتی و هیچی نگفتی
حتما تو هم مثل رفسنجانی وخاتمی و بقیه دارودسته تون بخاطر مصالح عالیه نظام سکوت کردی نه؟
آره ارواح عمه ات همون مصالح عالیه نظام تو کون همه تون

وقتی مسلمون تاریخ مینویسه

یکی از مورخ های بزرگ ایران یک جمله ای داره که میگه
از تاریخ ایران قبل از اسلام هیچ چیزی نیست که ما بدونیم و از تاریخ ایران بعد از اسلام هیچ چیزی نیست که ما ندونیم
دلیلش هم این هست که وقتی اعراب سوسمارخورمسلمون اومدن ایران آنچنان هرچی بود و نبود رو آتیش زدن و از بین بردن که هیچی باقی نموند، نه کتابی، نه مدرکی، نه هیچ چیز دیگه. اون چیزی که ما از تاریخ ایران قبل از اسلام میدونیم چیزهایی هست که مورخ های یونانی نوشتن و بعد هم شرق شناسهای اروپایی ترجمه کردن و جمع آوری کردن
در نتیجه مورخ های یونان باستان و شرق شناس های اروپایی حق بزرگی به گردن ملت دارن. اگر اینها نبودن ما فقط تاریخی که عربها و ائمه اطهارنوشتن میخوندیم و باورمون میشد که تاریخ ایران اصلا با عربها و اسلام شروع شده
یک نفر دیگه که حق بزرگی به گردن ملت داره خدا بیامرز منتظری هست که توی خاطراتش یک سری از جنایت ها و آدمکشی های اون خمینی گه به گور شده رو افشا کرد
عبدالعلی بازرگان در مورد اهمیت خاطرات و افشاگریهای منتظری در مورد جنایتهای خمینی و دارو دسته اش مینویسه
اگر نبود متن کتبی خاطرات ایشان این ماجراها یا انکار میشد و یا سیر آن تا ابد سر به مهر باقی میماند
حالا تازه با اینکه شرح همه این جنایتها بادلیل و مدرک توی کتاب خاطرات منتظری هست این مادرقحبه ها خاتمی و موسوی و کدیور و دار ودسته شون به روی خودشون نمیارن و حرف از دوران طلائی امام میزنن
حالا من بی ادب هم هی فحش میدم که این کون گشادهای مادر جنده میخوان با پرروئی همه اون ده سال اول انقلاب رو و همه جنایتها و آدمکشی هاشون رو انکار کنن
تا همین نیم ساعت پیش که یک مقاله آقای بازرگان رو خوندم به اسم غزه و لبنان آری یا نه. مقاله اینجوری شروع میشه
سرزمین ما به دلیل قرارگرفتن در چهارراه تاریخ دائمادر معرض حمله و هجوم همسایگان و اقوام وحشی بوده، درست است که دوهزار وپانصد سال دوام آورده ایم اما دوسوم این مدت را تحت سلطه بیگانگان از ترکان غزنوی و سلجوقی گرفته تا ایلخانان و تیموریان و امثالهم بوده ایم و در یک سوم باقیمانده شاهان مستبد خودی آنچنان بلائی بر سرمان آورده اند که روی بیگانگان را سپید کرده اند
خوندید؟ متوجه شدید؟ جناب بازرگان لشکر اسلام رو از لیست همسایگان و قبائل وحشی پاک میکنه و اصلا به روی مبارک هم نمیاره که بزرگترین و بدترین حمله و هجوم همسایگان وحشی به ایران حمله لشکر اسلام بوده. جناب بازرگان همینجوری یک قلم دویست سیصد سال از تاریخ ایران رو حذف میکنه، اونوقت ما به خاتمی و کدیور جاکش گیر میدیم که چرا ده سال ناقابل رو میخوان از تاریخ حذف کنن
تاریخ نگاری مسلمین بهتر از این هم نمیشه

جای ریدن سگ یکساله شد

پارسال اصلاح طلبان حکومتی یا همون خودیهای سابق یک سایت اینترنتی درست کردن به اسم جرس، نگاهی به اسم گردانندگان و محتوی این سایت کافی هست برای اینکه متوجه بشین که اسم بسیار مناسبی انتخاب کردن که کوتاه شده جای ریدن سگ هست
امثال مهاجرانی و کدیور و نبوی که خودشون از چماقدارهای بنام دهه اول انقلاب بودن و شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله از دهنشون نمی افتاد حالا تازه یاد اسلام رحمانی افتادن و میخوان برگردن به دوران طلائی که ارواح کونشون آزادی فراوون بود، همه روزنامه ها آزاد بودن، احزاب آزادانه در انتخابات شرکت میکردن. زندانی سیاسی نداشتیم، هیچ مشکلی در اداره کشور وجود نداشت و احیانا اگر مشکلی هم پیدا میشد اون امام مهربون، عارف و فرزانه با آجیل مشکل گشا حلش میکرد
این جاکشها جدی جدی خیال میکنن که همه جمعیت ایران زیر سی سال سن دارن و هیچکس هم چیزی غیر از کتابهای تاریخ آخوندی دبیرستان نخونده و میخوان یک مشت از خودشون گه تر مثل اون بهشتی گور به گور شده و اون مطهری جاکش و اون خمینی زن جنده رو بعنوان قهرمانان آزادیخواهی و دمکراسی به خورد ملت بدن
جرس برای اینکه ژست دمکراسی بگیره و مثلا نظرات گوناگون و مختلف منتشر کنه، هراز گاهی مصاحبه ای با فرخ نگهدار و مسعود بهنود و احسان نراقی میکنه. غافل از اینکه امثال این سه تا مادرجنده های خایه مال اصلا نمیدونن مخالفت با کدوم خ نوشته میشه. اینا با همه حکومتها و با همه دولتها و هرکی بهشون پولی چیزی برسونه موافق هستن
خلاصه اینکه سایتی که گرداننده اش کدیور و مهاجرانی و نبوی باشن و دگراندیش هاش بهنود و نگهدار و احسان نراقی باید هم اسمش باشه
جای ریدن سگ

ای جندالله، دمتون گرم به حرف پستچی گوش نکنید

دیروز یک چیزی در کیهان لندن خوندم که حالم حسابی گرفته شد. به نظر من کیهان لندن تنها روزنامه درست و حسابی ایرانی هست ولی خوب روزنامه های خوب هم هر از گاهی کس شعر مینویسن.
پستچی محترم روزنامه کیهان در مطلبی خطاب به جندالله مینویسه
دست از ترور و عملیات انتحاری بردارید چون ترور و خشونت همون شیوه ای هست که جمهوری اسلامی ازش استفاده میکنه و در نتیجه اگر شما از ترور و خشونت استفاده کنید میشین مثل جمهوری اسلامی
پستچی محترم بعد هم خیلی ملایم جندالله رو عامل بیگانه میکنه و به کنایه به جندالله مینویسه که
اگر به فرض وعده پشتیبانی از خارج بهتون دادن باور نکنید، خارجی ها از یک طرف شما رو گوشت دم توپ میکنن و از طرف دیگه با آخوندها لاس میزنن
دست آخر هم پستچی به جندالله پیشنهاد میکنه که با جنبش مدنی مردم سایر نقاط ایران همگام بشن
من با احترام زیاد باید به پستچی عزیز بگم که شما هم خوش خیال هستی هم قیاس به نفس میکنی، شما فکر میکنی چون خودت برای مردم بلوچستان احترام قائلی، شصت ملیون شیعه چهارده امامی هم همینجوری فکر میکنن. شما چون برای خودت فارس و کرد و بلوچ فرق نمی کنه فکر میکنی همه دیگه هم همینطور فکر میکنن
حالا چندتا سئوال
در این یک سال گذشته همه نشریات اپوزیسیون، همه رادیو ها و تلویزیونها در مورد شکنجه زندانی ها و اعتراف اجباری نوشتن و گفتن. آخوندهای قم فتوا دادن که این اعترافها ارزشی نداره. وقتی اون آخوند ابطحی کون گشاد ریقو اعتراف کرد همه داد و فریاد راه انداختن که به این قرص دادن، تو انفرادی نگهش داشتن و از این حرفا. وقتی این حضرات مثلا اصلاح طلب پشت سر هم توبه کردن و گناه رو انداختن گردن همدیگه، باز همه نشریات اپوزیسیون گفتن این اعترافا بی ارزش هست
حالا شما جناب پستچی یک نگاهی به همین نشریات بنداز ببین چندتاشون به شکنجه عبدالمالک ریگی اعتراض کردن و چندتاشون گفتن که این اعترافات بی ارزش هست؟ شما نگاه کن ببین صدایی، حرفی، اعتراضی، چس ناله ای از موسوی و کروبی و کدیور و مهاجرانی و فرخ نگهدار و مسعود بهنود و امثال اینا دراومد یا نه
در همین یک سال گذشته چند تا کمپین بوده برای متوقف کردن اعدام و سنگسار مردم، بعضی هاش موفق بود و اعدام وسنگسار متوقف شد و بعضی هاش نه. ولی شما نگاه کن ببین چندتا روزنامه و نشریه و جریان سیاسی چیزی نوشتن که از اعدام عبدالمالک ریگی و برادرش جلوگیری کنن
شما نگاه کن ببین چند نفر یا چندتا نشریه اصلاح طلب و اپوزیسیون اعدام ریگی و برادرش رو محکوم کردن؟ یک سری هم تازه مثل کدیور و مهاجرانی از دستگیری و اعدام ریگی ابراز رضایت و خوشحالی هم کردن
اصلا برگردیم عقب تر، شما بگرد ببین این مثلا اپوزیسیون و این مثلا اصلاح طلبا چند تا مقاله یا نوشته یا از این چیزا در مورد درد و بدبختی مردم بلوچ نوشتن؟ سی سال هست که این رژیم دمار از روزگار بلوچ بنده خدا در آورده از هیچ کس صدا در نمیاد. این همه کشته و زندانی و فقر و بدبختی و ستم دینی و ستم ملی هیچ کس هیچی نمیگه چون برای این اپوزیسیون کشته و زندانی هم فقط وقتی به حساب میاد که شیعه باشه و ساکن تهرون
حالا اگر بعد از این همه ستم و بدبختی یکی جون به لبش رسید و زد ، درست یا غلط، چند تا پاسدارکشت اونوقت رگ ضد تروریستی همه باد میکنه و پاسدارا میشن مردم بیگناه واون بابا هم میشه عامل بیگانه
پستچی عزیز، من والا نه بلوچ هستم نه سنی نه طرفدار جدا شدن بلوچستان نه طرفدار جدا نشدنش منهم مثل شما قبول دارم که همه باید آزاد و راحت زندگی کنن
ولی این که شما میگی که مردم بلوچ و جندالله با جنبش مدنی مردم ایران همراه بشن یعنی چی؟ یعنی هر کاری که رهبری جنبش مدنی در تهران گفت بلوچ ها همون کار رو بکنن، بماند که جنبش ظاهرا رهبری هم نداره. یک مثلی هست که میگه برای یکی بمیر که لااقل برات تب کنه. حالا جنبش اپوزیسیون و اصلاح طلبی شیعی چه کار تو این سی سال برای بلوچها کرده که حالا بلوچ بخواد باهاش همگام بشه و به حرفش گوش بده

وقتی خاتمی و موسوی برای خاوران اسم جدید انتخاب میکنند

خاتمی و موسوی دیروز یک اطلاعیه مشترکی منتشر کردن، این اطلاعیه در حقیقت خایه مالی خامنه ای و دار ودسته اش بود. این دو تا برای خوشامد خامنه ای یک مشت کس شعر تکراری گفتن مثلا اینکه چرا قدرتهای بزرگ اقدامات رژیم صهیونیستی را که جنایت آشکار علیه بشریت هست محکوم نمیکنند ولی جمهوری مظلوم اسلامی رو محکوم میکنن و تحریم میکنن و آخر اطلاعیه هم آرزو کردن که انشااله شاهد بازگشت همگان به موازین انقلاب اسلامی و موازین قانون اساسی باشیم
البته اینا هیچکدومش چیز تازه ای نیست و همون کس شعرهایی هست که این نکبتها همیشه میگن
ولی وسطهای این اطلاعیه این مادرقحبه ها یک چیزی گفتن که بخاطرش باید یک چندتا فحش درست وحسابی بهشون داد
این کس کش ها تو اطلاعیه شون ضمن محکوم کردن صدور قطعنامه جدید شورای امنیت و اعمال تحریمها علیه ایران آن را اقدامی علیه امنیت ملی ایران دانسته وهمزمانی آن با میدان دادن به گروههای تروریستی و فعال کردن مجدد آنها در غرب را نشانه توطئه ای جدید علیه ایران دانستند، تروریستهای رسوائی که دستشان تا مرفق به خون فرزندان بی گناه ملت آلوده هست وهیچ جایگاهی در میان مردم نداشته و در گور نفرت امت مسلمان ایران دفن شده اند
خوندید؟ متوجه شدید؟ حالا پس به من بی ادب حق بدید که بگم های جناب خاتمی باید رید به اون عمامه سیاهت، های جناب موسوی باید شاشید به اون ریش سفیدت
آخه مادرقحبه ها شما اولا چرا سر خود اسم گورستان خاوران رو عوض میکنید میذارین گور نفرت
دوم اینکه اینهایی که الان به قول شما فعال شدن اونهایی نیستن که شما مادرجنده ها دسته دسته و بی نام و نشون تو خاوران خاک کردید
شما سگ پدر ها و اون امام کس کشتون خیال میکردید که سال شصت و هفت دیگه همه مخالفان رو اعدام کردید و انداختید تو گور نفرت و فراموشی
ولی کور خوندید جاکش ها ،اینهایی که میبینید بچه های اونا هستن یا پدر و مادر اونها هستن یا خواهر وبرادر اونها هستن یا همکلاسی ها و هم مدرسه ایهای اونها هستن یا هم محلی ها و همشهریهای اونا هستن
اینها در یک کلام اونهایی هستن که شما مادرجنده ها نتونستین اعدامشون بکنید و تو گورهای دسته جمعی نفرتتون خاکشون بکنید

پسر عموهای اصلاح طلب پسر عموهای اصولگرا

من یک دوست شیرازی دارم که میگه در شیراز در حال حاضر دو تا آیت اله العظمی دستغیب هست، اسم یکیشون سید علیمحمد هست و اون یکی دیگه سید علی اصغر. این دوتا در ضمن پسر عمو هم هستند. سید علیمحمد دستغیب مثلا اصلاح طلب هست و سید علی اصغر اصولگرا. اصلا شیراز تا دلتون بخواد آخوند هست که فامیلش دستغیب هست و همشون هم با هم پسرعمو. همیشه هم نصفشون اینوری هستن نصفشون اونوری. قبل از انقلاب، دوره شاه نصفشون طرفدار شاه بودن، نصفشون طرفدار خمینی. بعد از انقلاب نصفشون طرفدار بنی صدر بودن نصفشوون طرفدار بهشتی، و هنوز هم این حکایت هست. حالا میدونین چرا؟ برای اینکه این پسرعمو ها میخوان موقعیتشون به خطر نیفته و هر طرف یک نفر رو داشته باشن. در ضمن هوای همدیگه رو هم دارن. سال پنجاه و هفت که انقلاب شد همه آخوندهایی که فامیلشون دستغیب بود وطرفدار شاه بودن، رفتن خونه پسر عموهاشون که طرفدار خمینی بودن و انقلابی شدن. حالا هم شیراز به خونه سید علیمحمد حمله میکنن، دست زن وبچه اش رو میگیره میره خونه سید علی اصغر که اصولگرا شده. فردا اگر به خونه سید علی اصغر حمله کنن، میره خونه سید علیمحمد اصلاح طلب. دختر این یکی زن پسر اون یکی هست و پسر اون یکی شوهر دختر این یکی. نوه هاشون هم بعد باهم ازدواج میکنن و همه فامیل خلاصه صد سال هست که از موقوفات شاهچراغ شیراز میخورن و خوش میگذرونن و هرکسی هم سر کار بیاد خیال اینا راحت هست. من باید بگم این حکایت مال همه آخوندا هست و این ادای اصلاح طلبی و اصولگرایی فقط برای این هست که پسر عموها و باجناقها میخوان هوای همه طرف رو داشته باشن. این حکایت فقط مال شیراز نیست بلکه مال همه جهان تشیع هست. پسر خمینی داماد امام موسی صدر لبنانی هست، نوه خمینی عروس سیستانی هست تو نجف. لاریجانی داماد مطهری هست و مطهری داماد برادر خامنه ای. تاجزاده داماد محتشمی پور هست، محتشمی پور باجناق خاتمی، مهاجرانی داماد کدیور هست، کدیور داماد ناطق. برای همین هم هست که وقت عزا و عروسی که میشه آقایون قوم و خویشها از اصلاح طلب و اصولگرا همه جمع میشن
این آخوندها هزار سال همین جوری موقوفات قبر اماما و امامزاده ها رو برای خودشون نگه داشتن، یکیشون میشد طرفدار این خلیفه یکی طرفدار اون یکی، یکی میشد طرفدار این پادشاه پسرعموش میشد طرفدار رقیبش، یکی میشد طرفدار روسیه برادرش میشد طرفدار انگلیس، یکی میشد ضد مشروطه، پسرش میشد مشروطه خواه. یکی میشد جان نثار شاه، برادرش میشد ضد شاه.
این شد که صفویه و افشار و زند و قاجار و پهلوی اومدن و رفتن ولی این آخوندها تکون نخوردن که نخوردن و هی گردن کلفت کردن
حالا این آخوندها باز احساس خطر کردن، ولی اگر تا قبل از این فقط اسلام عزیز و عایدات قبر امامها و امامزاده ها در خطر میفتاد، این دفعه عواید نفت و گاز کشور هم همراه اسلام عزیز به خطر میافته و ممکن هست از دستشون بره . اگر هم این عایدات امامزاده ها و پول نفت نباشه که دیگه آقای کدیور ومهاجرانی و این یکی و اون یکی نمی تونن ده سال فرنگ باشن و حقوقشون رو هم از سفارت بگیرن. در نتیجه برای اینکه پول نفت و اسلام عزیزاز دستشون نره تصمیم گرفتن نصفشون بشن اصلاح طلب و نصفشون اصولگرا

حجت الاسلام سابق و خط امام

آقا یک دفعه آخوند، برای همیشه آخوند. این لباس آخوندی یک خاصیتی داره که هرکس پوشید ملت رو کر و کور میبینه و خر حساب میکنه. حالا اگر یک آخونده این عبا وعمامه اش رو هم ور داره و کت و شلوار بپوشه باز هم این معجزه و خاصیت لباس آخوندی از بین نمیره. این چند روز گذشته باز جر و دعوای این طرف و اون طرف رژیم، یعنی چماقدارهای اصلاح طلب و چماقدارهای اصولگرا، بالا گرفته سر اینکه کی تو خط امام هست وکی تو خط امام نیست
امروز در سایت جرس دیدم که حجت الاسلام والمسلمین سابق جناب حسن یوسفی اشکوری، که حالا کت و شلواری شده، هم داخل این جر و دعوا شده وچندتا دلیل آورده برای اینکه احمدی نژاد در خط امام نیست. آخرین دلیلی که ایشون میاره این هست
ماجراجویی در روابط بین الملل وبحران آفرینیهای مداوم برای کشور و نظام با سنت آیت اله خمینی و دولتهای مورد حمایت ایشان در دهه نخست انقلاب ناسازگار است و هرگز ایشان با چنین رفتار و حرکات نامتعارف موافق نبود
حالا دیدید، میگم یک بار آخوند همیشه آخوند. این یارو خیال میکنه ملت کر وکور هستن. آخه الاغ، آخه نکبت، اشغال سفارت آمریکا که اون خمینی مادرجنده اسمش رو گذاشت انقلابی بزرگتر از انقلاب اول پس چی بود؟ اگر تو و اون رفقای باعمامه و بی عمامه ات اسم این رو حرکات نامتعارف نمی گذارین پس باید رید به هرچی رفتار متعارف
آخه من هی میخوام فحش ندم، ولی آخه مادر سگ مگر دوره خمینی نبود که شماها اسلحه و بمب با خودتون بردید مکه ؟ مگر خمینی نگفت ما اگر از صدام هم بگذریم از فهد نمی گذریم؟ آخه اگر اسم این ماجراجویی در روابط بین المللی نیست پس چی هست؟
جناب حجت الاسلام سابق، حواست باشه که این کس شعرها رو تو اینترنت منتشر میکنی! آخه‌ مشنگ اینجا مسجد و بالای منبر نیست
که هر کس شعری خواستی نقل امام معصوم بگی و یک مشت گاو و گوساله هم پای منبرت فیض ببرن و گریه کنن و هر کس شعری رو هم قبول کنن. من نمی فهمم که شما ها چه اصراری دارید که یک پیرمرد جانی و آدمکش، بیسواد و عقده ای مثل خمینی رو عارف و فیلسوف و سیاستمدار جا بزنین
شما، جناب اشکوری ظاهرا با اینکه فقط عمامه ات رو از سرت ورداری تبدیل به آدم نمیشی. برای آدم شدن باید یک فکری به حال اون کس شعرهایی که تو مغزت هست بکنی

سید حسن و خایه پیچ کردن چلاقعلی؟

منتظری در کتاب خاطراتش در مورد اینکه چی شد که از قائم مقام خمینی تبدیل شد به پیرمرد ساده لوح میگه که
اینا ولایت فقیه نمی خواستن بلکه ولایت بر فقیه میخواستن،. میخواستن اختیار من و دفتر من دستشون باشه وهی برای خمینی گزارش کردن که دفتر منتظری دست لیبرالها و منافقین هست. خمینی هم برای من پیغام فرستاد که این لیبرالها و منافقها رو از خونه ات بیرون کن و ما خودمون برات رئیس دفتر و مشاور تعیین می کنیم. منم به خمینی پیغام دادم که اگر منو تکه تکه هم بکنین اختیار خونه ام و دفترم رو دست شماها نمیدم
حالا بر اساس این حرف منتظری میشه فهمید که چرا پست ولایت فقیه رسید به خامنه ای. همه از رفسنجانی و خاتمی و کروبی تا یزدی و جنتی و مصباح همشون ولایت بر فقیه میخواستن.میخواستن افسار ولی فقیه دستشون باشه. منتهی ده سال اول افسار این چلاقعلی کس کش دست رفسنجانی و خاتمی و دارو دسته شون بود و حالا افسارش دست احمدی نژاد و دارو دسته اش هست. البته من اصلا نمیخوام بگم که چلاقعلی کاره ای نیست ها نه. منظورم این هست که بگم این ولی فقیه جاکش برای اینکه ولی فقیه باشه احتیاج داره به اینکه یک عده که از خودش جاکش تر هستن ولایتش رو قبول کنن و برای اینکه ولایتش رو قبول کنن هر کونی میده
حا لا یک کم آسمون و ریسمون بافتم که برسم به حکایت پریروز و این خفتی که جلو چشم خامنه ای به سید حسن خمینی دادن شاید یک کمی هم برای خایه پیچ کردن چلاقعلی بوده باشه. فکر کنید که بعد در جلسه خصوصی بین احمدی نژاد و خامنه ای، احمدی نژاد به خامنه ای میگه، ها پیرسگ مادر قحبه دیدی امروز سر قبر خمینی به امت همیشه در صحنه نفری دوتا ساندیس مجانی دادیم که بخورن و بشاشن به قبر اون مادرسگ و صلوات بفرستن. دیدی چه خفتی به اون نوه اش دادیم. تو هم حالا اگر یک وقت گه زیادی بخوری همین جا اون دست چلاقت رو تا آرنج میکنیم تو کونت. عمامه ات رو میندازیم دور گردنت مثل سگ خفه ات میکنیم، بعدش هم یک لیوان از همون سمی، که دادیم اون سید احمد خمینی خورد و رفت ور دست باباش، میریزیم تو حلق اون سید مجتبی کونی. بعد هم به امت همیشه در صحنه نفری دو تا ساندیس مجانی میدیم که بخورن و پشاشن به قبر خودت و یادگارت و صلوات بفرستن

سید حسن خمینی

هر چی من بگم باز هم کم گفتم که چه حالی میکنم با این دعوای بین آخوندها و این خواری و خفتی که به هم میدن. این رو قبلا هم گفتم بعد از آخوندها هرکی سر کار بیاد مجبور هست که حقوق بشر و حقوق زندانیان و فلان و بهمان رو رعایت کنه و لابد عفو عمومی بده و بعد هم هیچی همه این آخوندهای مادر قحبه آزاد بگردن و به ریش همه ملت بخندن. ولی چلاقعلی و نوچه هاش نصف این بار رو از دوش ملت برداشتن و با این خفتی که به اونطرفی ها میدن دل آدم خنک میشه
منتظری تو خاطراتش تعریف میکنه که همون اوائلی که دیگه آبش با اون خمینی گه به گور شده تو یک جوب نمیرفت به خمینی میگه که آقا دست از سر من بر دارین و بذارین من برم قم کاری هم به کار شما و سیاستتون نداشته باشم و شما هم یه قائم مقام دیگه برای خودت پیدا کن. منتظری در ادامه میگه که ولی من نمیدونم که اینا چرا نمیذارن که آدم با احترام و بدون آبروریزی بره کنار. خمینی در جواب من گفت نه آقا شما ستون انقلاب هستین اصلا نمیشه برین. ولی یک مدت بعدش با اون وضعی که میدونین گذاشتش کنار، امثال این بابا کروبی و همین خاتمی مادر سگ هم علیه منتظری نامه نوشتن و سخنرانی کردن و یک مشت طلبه و چماقدار هم راه انداختن که برن در خونه منتظری شعار بدن
حالا وقتی منتظری که 70 سال آخوند بوده و پدر و پسرش هم آخوند هستن نمیدونه چرا اینها باید حتما اینجوری خواهر همدیگه رو بگان، من بی ادب از کجا بدونم. اصلا دونستنی هم نداره و فقط باید تماشا کرد و حال کرد
این حکایت حسن خمینی هم دیروز سر قبر اون بابا بزرگ کس کشش همین مدلی بود. این بدبخت خاک بر سر و بقیه دار و دسته اش یک مدت قهر کرده بودن و تو این برنامه ها شرکت نمی کردن. چلاقعلی هی سخنرانی کرد و هی پیغام فرستاد که آقا بصیرت داشته باشید. خلاصه بعد از یک سال این نوه مادرجنده امام راحل رو آوردن سر قبر اون بابا بزرگ کس کشش فقط برای اینکه بهش خفت بدن و یک چند تا مرگ بر و اعدام باید گردد هم تحویلش بدن و نگذارن سخنرانی کنه
خیلی جالبه، طرف اصلا نمی خواد سخنرانی کنه ولی مجبورش میکنن بیاد سخنرانی برای اینکه نذارن سخنرانی کنه و سر قبر بابا بزرگش و جلو چشم امت حزب اله کونش بذارن
از همه چیز با حالتر این بود که بعد که چلاقعلی وارد صحنه شد رفت اول لپهای سرخ و سفید این سید حسن خاک بر سر رو ماچ کرد و در گوشش گفت گائیدن بدون ماچ اصلا حال نمیده

درس تاریخ، کلاس اول

قدیمها که ما شاگرد مدرسه بودیم، تنها درسهایی که مهم بود یاد بگیری، ریاضی بود و فیزیک وشیمی. بقیه درسها از جمله تاریخ فقط برای این بود که ازش نمره خوب بگیری که معدلت خوب بشه. در نتیجه ما تاریخ و جغرافی رو از بر میکردیم و بعد هم امتحان میدادیم و نمره خوب هم میگرفتیم. دیگه کسی هم کاری نداشت که حالا ما از این تاریخ چیزی هم حالیمون شده یا نه. اینها رو به عنوان مقدمه گفتم که برسم به اینجا که این روزها همه حرف از تجربیات تاریخ و درسهای تاریخی میزنند ولی من به نظرم میاد که اینها هم از همون دسته هستن که تاریخ رو فقط برای نمره خوب گرفتن خوندن و حفظ کردن. اسم این وزیر و اون پادشاه رو خوب بلدن، خوب میدونن که این یکی چندتا زن داشت و اون یکی چند تا بچه، این یکی کی دنیا اومد و اون یکی کی مرد. ولی من شک دارم که تاریخ رو بفهمن یا بتونن یک استفاده ای ازش بکنن تا یک دردی از ملت دوا کنه. در نتیجه من تصمیم گرفتم که یک دخالتی هم در تاریخ بکنم و نظرات بی ادبانه ای در مورد تاریخ بدم
سالها هست که ما ایرانی ها جر و دعوا داریم سر اینکه حکومت پهلوی خوب بود یا بد و اینکه سلطنت برای ایران بهتر هست یا جمهوری. واین بحث سلطنت یا جمهوری چیز جدیدی هم نیست و از همون دوره رضاشاه شروع شد
به نظر بی ادب نقش رضاشاه از اول تا آخر تماما مثبت بود. رضاشاه و همکاران و همراهانش رو باید واقعا بنیانگذاران ایران نوین دونست. اما نقش سلطنت متاسفانه از اول تا آخر منفی بود.
وقتی که مجلس انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی رو بحث و بررسی میکرد دکتر مصدق در همون مجلس میگه
خدماتی که رضاخان سردار سپه به این مملکت کرده اند بر هیچ کس پوشیده نیست، تامین امنیت مردم و کشور، ساختن راهها و مدارس و کارهای فراوان دیگه. حالا که در این کشور یک نفر مثل رضا خان سردار سپه پیدا شده، چرا نمی گذارید که به کارش ادامه بده؟ چرا میخواهید ایشون رو پادشاه بکنید؟ این کشور مشروطه هست، در کشور مشروطه سلطنت مقام تشریفاتی هست. چرا میخواهید دست آدمی رو که این همه خدمت کرده از کار کوتاه کنید؟ اگر هم که قرار باشه ایشون پادشاه بشن و در ضمن حکومت و اداره مملکت هم دست ایشون باشه، اونوقت دیگه کشور مشروطه نیست و میشه دیکتاتوری
و همینطور هم شد و اگرچه کشور در همه زمینه ها پیشرفت کرد ولی این پیشرفت به قیمت زیر پا گذاشتن مشروطیت تموم شد
رضاشاه میتونست همه خدماتی رو که به مردم و مملکت کرد به عنوان نخست وزیر یا رئیس جمهور هم بکنه، همونطور که قسمت زیادی از خدمات رضاشاه مربوط به دوران قبل از پادشاهیش هست.
وحتی محمدرضاشاه هم در خاطراتش میگه که
رضاشاه میخواست سلطنت رو برداره و بجاش جمهوری بیاره اما آخوندها مخالفت کردن و گفتن که این کشور همیشه پادشاهی بوده و رضاشاه هم قبول کرد
آقای رضا پهلوی به تازگی در مصاحبه ای با مجله اشپیگل گفته که در صورتی که مردم بخوان ایشون پادشاه میشن
آخه جناب شاهزاده، هیچ کس به اندازه پدربزرگ مرحوم شما به این کشور خدمت نکرده ولی اون خدا بیامرز شاید از عاقبت کارخبر نداشت ، شاید اصلا دیکتاتوری براش مفهوم نداشت، کما اینکه بیشتر دنیا اون زمان هنوز دیکتاتوری بود.ولی شما که ماشااله با سواد و درس خونده و دنیا دیده ای چرا؟ شمایی که میتونی کلی کار مفید برای این مردم و مملکت بکنی، شمایی که همه دنیا میشناسنتون، شمایی که میتونی سیاست و اقتصاد این مملکت رو درست کنی، میخوای فقط بشی شاه و یک مقام تشریفاتی؟ یا اینکه شما هم میخوای همون اشتباه رضاشاه مرحوم رو تکرار کنی و هم سلطنت کنی هم حکومت
این که آخوندها هیچوقت نتونستن زنهای ایرانی رو دوباره خونه نشین کنن، اینکه نتونستن دانشگاهها رو اسلامی کنن، این که نتونستن کشور رو برگردونن به دوره قاجار، تمام نتیجه کارها و زحمتهای بابابزرگ مرحوم شما هست ولی
شما برای اینکه این راه رو ادامه بدی نمیتونی پادشاه بشی و فقط یک مقام تشریفاتی باشی. شما برای اینکه بتونی کار این مردم و این مملکت رو سرو سامان بدی باید رئیس جمهور باشی یا نخست وزیر باشی
اگر شما در فردای آزادی ایران کاندید ریاست جمهوری بشی من بی ادب صد در صد به شما رای میدم

باز هم عدل علی

جناب میرحسین موسوی در این بیانیه آخرشون در مورد اعدامها، از حکومت اسلامی سئوال کردند که آیا این همون عدل علی هست که ما می خواستیم و به مردم قول میدادیم؟ به جناب میرحسین باید گفت که آره قربون شکلت حکومت عدل علی همین گه هست.
آخه مرد حسابی تو هنوز هم دست بردار نیستی؟ بعد از سی سال بدبختی و بیچارگی باز هم میخوای حکومت عدل علی به خورد این ملت بدی؟ جناب موسوی، اگر این تعریف هایی که شما از علی میکنی عین تعریف کردنت از خمینی باشه، باید اونوقت رید به حکومت عدل علی.البته شباهتهای علی و حسن و حسین با خمینی و چلاقعلی کم نیست، برای مثال خمینی جونهای مردم رو هزار تا هزارتا میفرستاد روی مین و میکشت ولی پسر خودش رو نمی گذاشت از جماران تکون بخوره. علی هم همه رو با خودش میبرد جنگ و به کشتن میداد غیر از حسن و حسین که میموندن خونه و خانم بازی میکردن
علی در ضمن شبیه این چلاقعلی هم بوده ،30 سال بعد از اینکه عربها ایران رو اشغال کردن و علی خلیفه بود و خودش و بقیه عربهای همدستش دهن مملکت رو سرویس کرده بودن، اگرکسی صداش در میومد یا بهش میگفت عامل حکومت ساسانی یا خوارج و بعد هم میکشتش. مثل کاری که چلاقعلی و دارو دسته اش امروز میکنن
اگر امثال رفسنجانی و خاتمی از عدل علی تعریف کنن خیلی جای تعجب نداره، بالاخره آخوند هستن و بیسواد و غیر از این کس شعرها هیچی دیگه حالیشون نیست.
ولی شما جناب موسوی که آدم درس خونده ای هستی دیگه چرا؟ یعنی شما اینقدر کس خلی که این حرفا باورت میشه یا فکر میکنی ملت اینقدر کس خل هستن که این حرفا باورشون بشه؟
آره ارواح کون جناب رفسنجانی که علی تا مردم باهاش بیعت نکردن حکومت نکرد! آخه مرد حسابی وقتی علی شد خلیفه، قلمرو حکومت اسلامی یک سرش چین بود یک سرش آفریقا. آخه کدوم ایرانی رفت با علی بیعت کرد؟ از این میلیونها آدمی که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی میکردن چند تاشون با علی بیعت کردن؟ هیچ کس، جناب موسوی! اونهایی که با علی در کوفه بیعت کردن دویست تا یا سیصد تا عرب سوسمار خور بودن که در حقیقت مجلس خبرگان رهبری اون دوره حساب میشدن. یک مشت عرب بیکار و مفت خورکه دست چپشون تسبیح بود و با دست راست با خایه هاشون بازی میکردن وبعد همون دست راستشون رو گذاشتن تو دست علی و باهاش بیعت کردن
جناب موسوی، قربون شکلت، این کس شعرهای علی و حسن و حسین وکوفت و زهرمار رو بگذار همون آخوندهای جاکش تعریف کنن و چارتا پیرزن چادر بسر رو به گریه بندازن. تو که آدم باسوادی هستی آخه یک چیزی بگو که یک دردی از ملت دوا کنه

بدبخت گورباچف

بعضی ها میگن که این خاتمی کون گشاد گورباچف ایران هست یا میشه گورباچف ایران. من میخوام بگم که این مقایسه خیلی بیخودی هست و در حقیقت توهین بزرگی به گورباچف
فرق بزرگ گورباچف با خاتمی و بقیه اصلاح طلبهای حکومتی ایران مثل رفسنجانی و کدیور و کروبی و بقیه میدونید چی هست؟
گورباچف آرشیو حزب کمونیست رو باز کرد و همه جنایتهایی رو که از دوره لنین به بعد شده بود افشا کرد و بعد هم اقرار کرد که بابا این کمونیسم جواب مشکلات ملت رو نمیده و من هم دیگه کمونیست نیستم
خاتمی و کدیور و رفسنجانی و موسوی و بقیه این مثلا اصلاح طلبهای وطنی اما هنوز بعد از سی سال بدبختی از بازگشت به خط امام و اسلام راستین حرف میزنن و اینقدر خایه ندارن که بگن همه بدبختی این ملت از اون امام کس کش و این دین کیری هست
بازم دم گورباچف گرم

آخر خط

امروز هاشمی رفسنجانی و موسوی میزنن پشت دست خودشون و میگن ببین چه گهی خوردیم و اون خمینی مادرجنده قبل از مردنش چه کیری بهمون زد.
میدونید که رهبر شدن این چلاقعلی کس کش ، طبق تعریف رفسنجانی، اینجوری بوده که خمینی در حضور رفسنجانی و موسوی و سید احمد و خود چلاقعلی میگه بعد از من این چلاقعلی کس کش بشه رهبر.
بعد از مردن خمینی وقتی آخوندهای مجلس خبرگان جمع میشن تازه میفهمن که خمینی قبل از مردنش چه کیری به همشون زد.
یک مشت مجتهد و فقیه و مرجع خیال میکردن که قرار هست جمع بشن و ولی فقیه بعدی رو انتخاب کنن ولی رفسنجانی بهشون گفت که مرحوم امام قبل از مردنش به همتون گفت بیلاخ و این چلاقعلی رو به جای خودش گذاشت حالا شماها هم برای اینکه کنف نشین که تا اینجا اومدین سه تا تکبیر بگین و برین دنبال کارتون.آخوندهای مادرقحبه هم دیگه چه کار میتونستن بکنن، این بود که بلند شدن و سه تا تکبیر و دوتا احسنت گفتن و چلاقعلی شد رهبر.
حالا ولی موسوی و رفسنجانی میگن ببین چه گهی خوردیم، اگه اون روز که اون گور به گور مادرسگ گفت بعد از من خامنه ای بشه رهبر، بهش گفته بودیم آخه بابا تو خودت گفتی رهبر و ولی فقیه رو باید مجلس خبرگان تعیین کنه، پس دیگه گه زیادی نخور، حالا امروز به این وضع نمی افتادیم.
حالا وضعی که امروز اینا دچارش شدن چی هست؟ حالا براتون میگم. همه داستان سر این هست که این داستان قرار هست عینا تکرار بشه. قرار هست که ولی فقیه و رهبر بعدی هم همین مدلی کشف بشه. قرار هست که سه یا چهارتا نزدیکای خامنه ای مثل مصباح و احمدی نژاد بیان تو محلس خبرگان و بگن آره مرحوم آقا قبل از مردنش گفت فلانی بعد از من بشه ولی فقیه و بعدش هم فقهای خبرگان سه تا تکبیر و دوتا احسنت بگن و برن دنبال کارشون
منتظری گفته بود ولایت فقیه با خمینی شروع شد با این بابا چلاقعلی هم تموم میشه دررو هم نداره. دعواهای این مثلا اصلاح طلبا مثل موسوی و رفسنجانی و خاتمی با اون طرفی ها همش سر جانشینی این کس کش چلاقعلی هست ولی اهیجکدوم از این دعوا چیزی نصیبشون نمیشه و همین جر و دعوای سر لحاف ملا لحاف ملاها و جمهوری اسلامی بالکل پاره میشه

یک سئوال در مورد عبدالملک ریگی وتجزیه طلبی و از این حرفا

من یک سئوالی دارم، خداوکیلی اگر کسی این نوشته رو خوند و جوابش رو میدونه برام بنویسه.
اگر خونه شما آتیش بگیره اولین کاری که میکنی این هست که به همه اهل خونه میگین از خونه برن بیرون و خودشون رو نجات بدن، بعد اگر برسین یک نگاهی میکنین که مطمئن بشین که دیگه کسی تو خونه نیست و بعد خودتون هم میرین بیرون. درسته؟ یا مثلا برادرتون تو ایران زندگیش نمی گرده یا از کار بیکارش کردن یا مشکل سیاسی داره، یا از دست آخوند جماعت جونش به لبش رسیده میگه من میخوام برم خارج، شما هم کمکش میکنین که خونه و زندگیش رو بفروشه و اگه لازم باشه بهش پولم قرض میدین که بره. اینم درسته؟ حالا اینا رو گفتم که برسم به اینکه ما میگیم ماها ایرانیا همه با هم برادریم، همه هم میگیم که جونمون از دست این آخوندا به لبمون رسیده، این آخوندا هم که دهن ملت رو سرویس کردن. حالا اگه مثلا بلوچ ها یا کردها بگن آقا این آخوندا دهن ما رو سرویس کردن و آتیش زدن به خونه و زندگی ما، حالا ما میخوایم خودمونو نجات بدیم، اگر واقعا پای احساس برادری باشه باید بهشون بگیم آره کاکا تو برو خودت رو نجات بده، درسته؟
واقعیت ولی این هست که نه بلوچ و نه کرد و نه هیشکی دیگه نه گفته نه میگه که ما میخوایم از ایران جدا بشیم، تازه هی بنده گون خدا قسم و آیه میارن که ما نمیخوایم از کسی جدا بشیم، تجزیه طلب هم نیستیم. ولی آخوندا و امثال نهضت آزادی و اینا همین که کرد و بلوچ بنده خدا صداش در میاد بهش میگن تجزیه طلب
ما برادران فارس هم ته حرفمون به برادران کرد و بلوچ این هست که نکنه یک دفعه خودتون رو نجات بدید یا سر خود بخواین این آتیش رو خاموش کنین ها نه شما ها حتی کمک هم نمیخواد بکنین. نه شما فعلا همین جوری بسوزین تا بلکه ما خودمون این آتیش رو تو تهرون خاموش کنیم
اگر حالا مثال اول من در مورد برادری درست باشه یعنی ما باید به هر قومی که بخواد خودشو از دست این آخوندا نجات بده بگیم ایول، دمت گرم تو برو خودت رو از دست این آخوندهای مادر قحبه نجات بده، بلکه بعد بتونی کمکی هم به ما بکنی
مثلا تاجیکستان یک موقعی جزو ایران بوده، ولی الان حتما روزی صد بار شکر میکنن که بابا عجب شانسی آوردیم ما که عاقبتمون دست این آخوندا نیفتاد. اگر هم امروز ازشون بپرسن میخواین دوباره بشین جزو ایران میگن نه و ما ایرانی ها هم خیلی غصه نمیخوریم که ای بابا چرا تاجیکستان متعلق به ایران نیست تا آخوندها دهن اونا رو هم سرویس کنن، بلکه برای تاجیکها خوشحال هم هستیم که شانس آوردن گیر آخوندا نیفتادن، و درضمن برامون امکانی هم هست که از دست آخوندها فرار کنیم بریم تاجیکستان
این بنده خدا آقای ریگی رو که جمهوری اسلامی گرفتار کرد، هیشکی اعتراضی نکرد و یک سری از این مثلا اصلاح طلبا مثل کدیور و مهاجرانی خوشحالی هم کردن که بله تروریست تجزیه طلب دستگیر شد. در حالی که حرف این بنده خدا این بود که آقا این آخوندهای شیعه اثنی عشری دهن ما بلوچ های سنی رو سرویس کردن، نمیذارن ما نفس بکشیم
سئوال من بطور مشخص حالا این هست
امثال من که تهرون زندگی میکنم و تو همه عمرم نه ایرانشهر رفتم نه پیشین نه زاهدان و احتمالا هیچ وقت هم مسیرم از اون طرفا نمی افته ولی در ضمن میگم بلوچها برادران من هستن، آیا ترجیح میدم که اونا اختیارشون دست خودشون باشه و برای خودشون تصمیم بگیرن و هر جوری میخوان راحت زندگی کنن یا اینکه نه میگم اونا هم باید اون جوری که چلاقعلی خامنه ای میخواد تو فقر و گرفتاری وبدبختی، مثل من، زندگی کنن و سرنوشتشونم، مثل من بدبخت، دست آخوندا باشه؟

کس خلی ارثی

‌من امروز متوجه شدم که کس خلی هم ارثی هست و مثل فرضا فشار خون و مرض قند از پدر به پسر منتقل میشه. حالا از کجا به این نتیجه رسیدم؟ این بابا علی مطهری که پسر اون کس کش گور به گور مرتضی مطهری هست ، برای اونهایی که نمیدونن این بابا کی هست یا چه شکلی هست باید بگم که قیافه اش عین اون بابای کس کشش میمونه و فقط عمامه نداره. این بدبخت خاک بر سر هم اون قیافه نکبت عین گه باباش بهش ارث رسیده و هم کس خل باباش. ایشون هم وارد معرکه حروم بودن چهارشنبه سوری شده و در سایت تابناک نوشته
برخی میگویند این یک سنت ملی هست و سنن ملی را باید محترم شمرد
بعد هم خودش جواب میده که
پاسخ این است که آن دسته ازسنن ملی را باید محترم شمرد که مبنای عقلی داشته باشند و ما نباید سنن ملی رو محترم بشماریم فقط بخاطر اینکه پدران ما این کار رو می کردن
به این مردک فقط باید گفت
آخه کس خل، آخه کس کش، آخه ریدم به قبر اون پدر نامردت. آخه بیشعور جشن گرفتن که دلیل عقلی نمی خواد مادر سگ. مردم چهارشنبه سوری رو جشن میگیرن چون میخوان جشن بگیرن، چون میخوان خوشحال باشن و چون میخوان تف بندازن تو صورت تو و رهبرت
تو مملکت ما اگر یک چیزی باشه که نتیجه تقلید ما از پدرانمون باشه این مذهب کیری شیعه هست که امثال اون پدر کیر تو دهن تو نمایندش بود. که استاد مطهری گفت
شاید پدران ما شعور نداشتند، آیا ما باید کار آنها را تکرار کنیم
این بابای تو بین همه کس شعرهاش این یک حرفش درست بود، اگر پدرهای ما شعور داشتن ما گیر این دین کیری و این مذهب کیری تر نمی افتادیم، ولی حالا ملت تصمیم گرفته که دیگه برای بیشعوری اجدادش تاوون نده. ولی تو کس کش چون شعورت از اون بابای کس کشت هم کمتره، هنوز نمی فهمی چه خبره

چهارشنبه سوری

چلاقعلی در یک فتوا تازگی گفته که چهارشنبه سوری توجیه عقلی نداره، بقیه آیات کس کش عظام هم از ولی فقیه تقلید کردن و گفتن که چهارشنبه سوری رسم و رسوم دوره جاهلیت هست. خدمت چلاقعلی و بقیه آیات عظام باید عرض کنم که ارواح کون اون پیغمبرتون و ارواح کس عمه اون اماماتون. که چهارشنبه سوری توجیه عقلی نداره ولی سینه زدن وقمه زدن برای یه بابایی که هزار سال پیش مرده توجیه عقلایی داره، که چهارشنبه سوری رسم و رسوم جاهلیت هست ولی سر چاه جمکران نشستن و منتظر آق مهدی بودن اصول مترقی و پیشرفته

رفسنجانی کونی

یک مدتی پیش که این آخونده یزدی به رفسنجانی یک مشت بد وبیراه گفت ورفسنجانی هم تهدید کرد که سابقه یزدی رو رو میکنه ولی بعد خبری نشد. بقیه این آخوندهای مادرقحبه و نوچه هاشون هم هر از گاهی از این گوز گوزهای افشاگری میکنن ولی هیچ وقت هیچ خبری نمیشه. میدونین چرا؟ مولوی یک شعری داره که این جوری شروع میشه
کونده ای را لوطی در خانه برد
سرنگون افکند ش و در وی فشرد
بر میانش خنجری دید آن لعین
پس بگفتش بر میانت چیست این
بله، طرف یک بچه کونی رو برد خونه و داشت کونش میگذاشت، و یک دفعه دید که طرف یک دشنه هم به کمرش بسته و ازش پرسید ای بابا قمه برای چیه دیگه؟ طرف کونی جواب داد
گفت آنک با من ار یک بدمنش
بد بیندیشد بدرم اشکمش
خلاصه، کونی هم جواب داد که این دشنه برای این هست که اگر کسی به من نظر بد داشت و بهم چپ نگاه کرد، شکمش رو پاره کنم، لوطی هم در جوابش گفت که
گفت لوطی حمدلله را که من
بد نیندیشیده ام با تو بفن
دست آخر، لوطی هم جواب داد که خوب شکر خدا که من به تو نظر بد ندارم.
حالا حکایت امثال رفسنجانی هم همین هست. این اسراری که رفسنجانی قایم کرده مثل دشنه همون کونی میمونه. این کوسه کونی اگر میخواست چیزی رو افشا کنه یا دست کسی رو رو کنه تا حالا کرده بود. از چلاقعلی، اون مصباح و اون یکی یزدی کس کش تا احمدی نژاد و نوچه هاش همه دارن کون این بابا میذارن، ولی این اسرارش رو نگه داشته که اینها اگر یک وقت علیهش قصد بدی داشته باشن همه رو رو کنه، چلاقعلی هم بهش میگه شکر خدا که ما علیه توقصد بدی نداریم

یک تیر و دو نشون

یعنی شما فکر میکنید که حکومت آخوندها در طول یک سال آینده ور می افته؟ از این جهت می پرسم که بگم اگر بیشتر طول بکشه یک تعداد زیادی از این آخوندهای مادر سگ میمیرن و میرن بر دست اون اون خمینی کس کش گه بگور و دیگه دست ملت بهشون نمیرسه. چلاقعلی هفتاد و پنج سالش هست، رفسنجانی هم همینطور. اون یزدی کون گشاد هشتادو دو سالش هست، جنتی ریقو هشتادو پنج سالشه، مصباح و مکارم و علم الهدی و این یکی و اون یکی همشون کم کم میمیرن، اونوقت باید چکار کرد؟ فکرش رو بکنید که جنتی مادرسگ به همین راحتی فقط بمیره و از دست ملت در بره خیلی زور داره. ولی من یک راه حل بی ادبانه ای دارم که درحقیقت یک تیر و دو نشون هست. این مادرجنده ها وقتی بمیرن لابد براشون آرامگاه و گنبد و از این کس شعرها درست میکنن، در نتیجه پیدا کردنشون آسونه. اون روزی که کار حکومت ولایت فقیه یک سره شد، باید استخونهای همه این آخوندهای مادرقحبه رو از قبر در آورد و همه رو ریخت تو چاه جمکران و بعد هم هرکسی که داوطلب باشه بیاد برینه توی چاه تا چاه جمکران حسابی پر بشه. اونوقت میشه یک تیر و دو نشون، هم ریدیم به هیکل هرچی آخونده و هم راه درآمدن امام زمان از توی چاه رو مسدود کردیم

پنج سالی که دهن ملت را گائید

آقا این علی ابن ابیطالب پنج سال حکومت کرد که ای کاش نکرده بود. این پنج سال شد بلای جون ما و دهن ما رو گائید. طرف همش پنج سال حکومت کرد حالا هزار سال هست که ما داریم تقاص پس میدیم. من نمی فهمم این پنج سال چه خبر بوده که همه آخوندهای باعمامه و بی عمامه اینقدر شلوغ میکنن؟آخه کس کشا کدوم حکومت عدل علی؟ اینکه نصف ایرانیها توی خونه عربها بردگی میکردن عدل هست، یا اینکه هیچ ایرانی حق نداشت سوار اسب بشه و باید دنبال کون اسب عربها میدوید؟ این بابا خواهر همه رو گائیده بود، تو پنج سال حکومت پنجاه هزار نفر آدم کشته، یعنی سالی ده هزار نفر. اون آقازاده هاش یعنی حسن و حسین هرکدوم ده تا کنیز ایرانی داشتن که تو جنگ اسیر عربها شده بودن. جاکش ها این آخوند ها خیال میکنن خر گیر آوردن، ارواح عمه تون که علی در نامه اش به مالک اشتر نوشت با مردم به نیکی رفتار کن. آخه جاکشا چنگیز هم توی یاسای چنگیزی نوشته بامردم باعدالت رفتار کنید، تیمور لنگ هم نوشته با مردم به عدالت رفتار کنید. ارواح ننه تون که علی به یتیمان رسیدگی میکرد، آره حیف که اون دوره دوربین نبود وگرنه با بچه های یتیم یک عکس هم میگرفت میداد تو روزنامه دولت چاپ کنن برای رقابت با معاویه در انتخابات. ازش نقل قول هم میکنن که علی گفت ای مردم حکومت بر شما به اندازه کفش پاره هم ارزش نداره. آره ارواح کونش اگه حکومت اندازه کفش کهنه هم ارزش نداشت چرا پس برای حکومت پنجاه هزارتا آدم کشت؟ حتما برای اینکه حقی را بر پادارد،میره، همونطوری که خمینی و خامنه ای بر پا داشتند. آخرش اینکه جناب علی ابن ابیطالب یک گهی بوده عین خمینی و خامنه ای. خدا پدر ابن مجلم رو بیامرزه که زد طرف رو کشت. فکر کنین این بابا اگه به جای پنج سال مثلا پنجاه سال حکومت کرده بود چی به سر دنیا میومد
درود بر ابن ملجم

چلاقعلی و سلطان محمد خدابنده

در اینکه چلاقعلی ولی فقیه و سر رژیم هست هیچ حرفی نیست ولی این میون باید
به یک نکته توجه کرد که همونقدر که دور وبریهای خامنه ای و احمدی نژاد و سپاه به خامنه ای احتیاج دارن همونقدر هم و شاید هم بیشتر خامنه ای به اونا محتاج هست. مرجع تقلید بدون مقلد مرجع نیست، رهبر بدون دنباله رو هم رهبر نمیشه. حکایت چلاقعلی شبیه حکایت سلطان محمد خدابنده صفوی هست
سلطان محمد خدابنده احتمالا خاک برسرترین سلطان صفوی بوده، این بابا بعد از مردن شاه اسمعیل دوم به سلطنت میرسه. دلیل سلطان شدنش هم این بود که قحط الرجال بود، و در نتیجه این بدبخت شد مرشد کامل و صوفی اعظم و در یک کلام ولی فقیه زمان خودش. این سلطان محمد خدابنده اینقدر کون گشاد و بی خاصیت بود که دور و بریهاش از درباریها تا فرمانده های ارتش همه انگشت تو کونش میکردن. در ضمن این بابا یک زنی هم داشت که بدش نمیومد در امور مرشد کامل و صوفی اعظم و ولی فقیه دخالت کنه. فرمانده های قزلباش اول چند بار به ولی فقیه امر به معروف و نهی از منکر کردن و به محمد خدابنده گفتن آخه تو مرشد کامل هستی یا زنت، ولی این بابا از بس شل و ول بود خایه نمی کرد کسی چیزی بگه و میخواست هم زنش و قوم خویشهای زنش رو راضی نگه داره هم فرمانده های قزلباش رو. در نتیجه صبر فرمانده های قزلباش که سپاه پاسداران اون دوره حساب میشدن سر اومد و یک روز ریختن توی کاخ و زن مرشد اعظم رو اول همگی گائیدن بعدش هم خفه اش کردن. تو همین حال و هوا قزلباشها که حشری شده بودن و کیرشون تو دستشون بود مادر هفتاد ساله سلطان رو هم تو کاخ پیدا کردن اون رو هم همگی گائیدن و بعد هم خفه اش کردن. سلطان محمد خدابنده هم وایساده بود و دعا میخوند و صلوات میفرستاد و صحنه رو تماشا میکرد. بعد هم همه قزلباشها یا پاسدارها رفتن وضو گرفتن و پشت سر رهبر معظم شون یعنی سلطان محمد خدابنده نماز خوندن. سلطان هم اصلا به رو خودش نیاورد که اینا زنش و مادرش رو گائیدن و کشتن و شد پیش نماز و جلو پاسداراش سرش رو گذاشت زمین سجده و کونش رو کرد هوا. ولی آخرش هم سپاه قزلباش پاسداران انقلاب صفوی زد تو کون سلطان و انداختش دور و پسرش که میشد شاه عباس شد مرشد کامل و صوفی اعظم
حکایت خامنه ای هم با احمدی نژاد و سپاه همین مدل هست و دوربین تلویزیون که نباشه احتمالا احمدی نژاد و دار ودسته اش به چلاقعلی میگن ها مادر سگ کس کش یا هر کاری که ما بگیم میکنی یا همین جا زنت رو می گائیم بعدش هم این پسر مادرجنده ات رو میکنیم ولی فقیه. خامنه ای هم صلوات میفرسته و دعا میخونه و سر شو میذاره زمین کونش رو میکنه هوا و میشه پیشنماز

از اندازه خایه تا اندازه تظاهرات

آخوندهای مادرقحبه برای تظاهرات 22 بهمن همه زورشون رو زدن و یک مشت بسیجی بچه کونی و یک مشت پاسدار جاکش رو باضرب و زور کیک و ساندیس و زن صیغه ای از دور وبر مملکت جمع کردن تهرون حالا هم دارن با خودشون حال میکنن که ما تظاهرات خدا هزارتایی داشتیم و منافقین در حاشیه تعداد محدودی بودن و حالا دارن برای همدیگه هی پیام تبریک میفرستن. ولی خامنه ای و بقیه آخوندهای کونی نمیدونن که اینجا تعداد نفرات و اندازه خایه با هم رابطه معکوس دارن. این صد هزارتا بسیجی و پاسدار و آخوند که جمع شدن تو میدون آزادی خایه همشون رو به هم بچسبونی اندازه یک دونه تسبیح شاه مقصودی هم نمیشه. منافقین و معاندین و مخالفین آخوندها اما که تو گروهها و دسته های کوچیک اومدن بیرون هر کدوم خایه دارن از همه هیکل مجتبی خامنه ای بزرگتر و از ترس اینها هست که ولی فقیه مثل کیر حلاج به لرزه افتاده. نه جناب خامنه ای دلتو خیلی به یک مشت جاکش و بچه کونی بسیجی خوش نکن. وقتش که برسه مردم توی همین دسته های کوچیک کوچیک خواهری از تو و دور و بریات و پاسدارت و جد و آبادت بگان و آنچنان کیری بهت فرو کنن که اون جد کس کشت رو جلو چشمت ببینی

گاو استالین و علم حدیث خمینی

جناب خاتمی باز در آخرین سخنرانیش گفته که خمینی "عالمی وارسته و شخصیت ممتاز دینی و سیاسی بود" بگذارین از این شخصیت براتون یک مثال بزنم، این چند خط پائین رو بخونید تا بعد براتون بگم, خمینی در یک سخنرانی این جوری میگه
آن وقتي كه متفقين آمدند؛ يعني روساي متفقين "استالين وروزولت و چرچيل " اينها آمدند به ايران ، استالين ، آن آدمي كه اين آقايان مي گويند كه خير، آن آدم كمونيست بود، آن آدم توده اي بود، آن با مردم چطور بود، به او "قارداش "مي گفتند، برادر بود؛ همه اينها، وقتي خودش آمد به ايران ، بايد حتي گاو شيرده برايش مي آوردند كه مبادا اين آقا از شير گاو ايران بخورد! اين آقاي كرملين نشين كه قارداشش عبارت از اين ارتشش و توده هاي مردم بود، اين وقتي كه آمد، در همان جنگ عمومي براي يك مشورت آمد به ايران ، آن وقت معروف بود در اينكه ايشان با يك گاو خاصي كه عرض مي كنم ، همراهش آوردند كه شير آن گاو را بخورد،مبادا خداي نخواسته اين شير گاو نباشد و مبتلا بشود به شير گاو ايران ! اين زندگي اشرافي او بود
حالا اصل جریان چی بوده، استالین یک وزیر امور خارجه داشته که خیلی چاق بود و خیلی هم مطیع استالین و به همین خاطر غربی ها به طعنه بهش میگفتن گاو استالین. در نتیجه وقتی که استالین برای مذاکره با روزولت و چرچیل همراه با وزیرش میان ایران مطبوعات اون زمان میگن که استالین با گاوش به ایران آمد. ولی "عالم وارسته و شخصیت ممتاز دینی و سیاسی" با شنیدن این جریان نتیجه میگیره که استالین با هواپیمای دو موتوره و وسط جنگ جهانی با خودش گاو شیر ده آورده که شیر تازه بخوره. همه حکایت رو البته میتونید در صحیفه نور هم بخونید در این آدرس
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=58950&vn=4&gpn=218&mi=1565
حالا دیگه خودتون قضاوت کنید که چیزهایی که "عالم وارسته و شخصیت ممتاز دینی و سیاسی" وبقیه آخوندها و نوچه هاشون در مورد صدر اسلام و ائمه اطهار و مسجد کوفه و صحرای کربلا میگن هم حتما همین جوری جفنگیاتی هست که
حضرات "عالم جامع الشرایط" سر هم کردن

معنی آخوند

میدونید این لغت آخوند از کجا میاد و یعنی چی؟ من مدتی تحقیق کردم تا به نتیجه ای که حالا براتون میگم رسیدم. اول در لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین نگاه کردم ولی توضیح درستی پیدا نکردم. بعد ولی در یک منبع دیگه کشف کردم که آخوند کوتاه شده
آدم ،خایه مال، ولدزنای، ننه جنده، دهن گائیده، هست، خلاصه قدیمها به آدمهایی که همه این خاصیت ها رو باهم داشتن میگفتن آخوند. البته در یک منبع دیگه دیدم که بجای لغت خایه مال از خواهرفلان استفاده شده. دیگه حالا من نمی تونم بگم کدومش درستتر هست و شاید هم هردو درست باشه. یا شاید هم اصلش از اول آخوند با تشدید روی خ بوده باشه

به آخوند کدیور

جناب کدیور مقاله بلندبالایی نوشته به اسم چهارراه جمهوری و کلی خلاصه صغری و کبری کرده که بگه هم مطلوب و هم مقدور در حال حاضر جمهوری اسلامی مدل ایشون هست. یکی باید به این آقای کدیور بگه آخه مردیکه اگر که یادت رفته که چه گهی هستی برو جلو آینه وایسا عمامه ات رو ببین تا یادت بیاد. شما قربون آخوند تشریف داری آ خ و ن د. یعنی حرفی که تو و بقیه مجتهدین و آیات عظام بزنن به درد کون خر میخوره. شماها کارتون از این حرفها گذشته حاجی. شماها اونهایی هستین که جلو چشمتون زنهای بدبخت رو تا نصفه میکنن توی خاک و سنگسار میکنن شما جیکتون هم در نمی یاد ولی اگر یکی یک کاریکاتوری از محمد کشید عمامه زمین میزنید و حکم جهاد میدید. شماها اینقدر مادرقحبه هستین که همین الان هم برای پاره شدن یک عکس کیری اون خمینی مادرجنده همتون میخواید کون خودتون رو پاره کنید و اطلاعیه میدید و محکوم می کنید. ببین تو همین نوشته ات هم به اون خمینی مادرجنده گور بگور شده میگی آیت اله العظمی. اگر اون مادرسگ بزرگترین نشونه خدا بود باید رید به اون خدای شماها. تو همین نوشته به رفسنجانی میگی حجت الاسلام، اون دینی که حجتش رفسنجانی باشه باید کرد تو کون خر. شماها آخوندها با این عمامه های کیریتون پانصد سال هست دهن این ملت رو گائیدید. مشکل شماها اسلام نیست، مشکل شما آخوندها این سهم امام مفت و مسلمی هست که چندصد سال هست خوردین و کون گنده کردین و داور دینداری مردم شدید و تکفیر کردید و حد زدید. اگر هم قرار باشه چیزی از اسلام تو این مملکت بمونه لازمش این هست که بشه اسلام بدون آخوند و این لباسهای کیری ماقبل تاریخی عربی شما ها رو باید در آورد سوزوند و اون ریشهای نحس کثیفتون رو باید با تیغ ژیلیت سه لبه تراشید، یک دفعه سی سال پیش از این کس شعرهای اسلام راستین و روحانیت انقلابی به ملت غالب کردین بسه. اون بنیان گذار کس کش جمهوری اسلامی سی سال پیش همین حرفهای الان تو رو میزد. ولی آخوند آخونده و به جای شرف و ناموس و وجدان ، عبا و عمامه داره و حرف آخوند به اندازه شاش خر هم ارزش نداره دیگه.

یک سئوال ساده

جناب عطا اله مهاجرانی شدیدا بهش برخورد که بهش گفتن به کشورهای غربی پناهنده شده و اینقدر ناراحت شد که مجبور شد نامه به خامنه ای بنویسه و تکذیب کنه و قسم بخوره که هیچ وقت از کشورهای غربی غیر اسلامی تقاضای پناهندگی نکرده. من می خوام یک سئوالی از مهاجرانی بکنم. اون یارو سروش و کدیور هردو شون به عنوان استاد دانشگاه درس میدن و بالاخره زندگیشون از این راه میگذره. شما که بقول خودت پناهنده نشدی، سوادی هم نداری که جایی بخوای درس بدی، انگلیسی هم که بلد نیستی که بخوای جایی کار دیگه ای بکنی. خداوکیلی راستش رو بگو که این ده سالی که انگلیس هستی خودت و زنت از کجا میارین میخورین؟ بالاخره ما حق داریم بدونیم که جناب رهبر اصلاحات که ننگ پناهندگی رو قبول نکرده اموراتش چه جوری میگذره و درآمدش از کجاست

اصلاح طلبی، دولت مقتدر مرکزی و لولوی تجزیه

سایت راه سبز یک مصاحبه ای منتشر کرده با جناب مهندس سحابی رئیس شورای ملی-مذهبی ها با عنوان تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن سخت تر است. سیاست بی ادب راستش این بوده که فقط به آخوندها فحش بده ولی گاهی مجبور میشم که این حضرات رو هم بی نصیب نذارم. حالا چرا؟ براتون میگم. این جناب سحابی با رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هی ژست دمکراسی میگیرن ودم از اصلاح طلبی میزنن ولی تنها فرقشون با آخوندهای جاکش اینه که اینا عمامه ندارن. جناب سحابی توی این مصاحبه اینجوری میگه
در دوران انقلاب هم در روز 22 بهمن در مهاباد دموکرات‌ها قیام کردند و پادگان مهاباد را اشغال کردند و متعاقب آن جنبش ترکمن صحرا شروع شد. در سیستان و بلوچستان هم شروع شد. در همه اینها هم چپ‌ها نقش داشتند. منظور این است که وقتی دولت ضعیف است اینطور می‌شود. حالا اگر ما بر ساختارشکنی فشار بیاوریم و اصرار بکنیم، حداقل این ساختارشکنی یک دوره انتقال دارد. از وقتی که این ساختار زیر سوال برود و بعد کم کم شکست بخورد و یا تسلیم بشود تا اینکه دولت بعدی بیاید حاکم شود و اقتدار پیدا کند. فاصله زمانی ای لازم دارد که ممکن است چند سال طول بکشد. در این دوره، اقتدار دولت ضعیف است. در اینجا من می‌بینم و پیش‌بینی می‌کنم که جنبش‌های تجزیه‌طلبانه شروع خواهد شد
می بینید مردیکه پیر سگ مثلا اصلاح طلب یک حکومت مرکزی مقتدر میخواد که نذاره کرد و ترکمن وبلوچ نفس بکشن. این بنده خدا ها حتی در انقلاب هم نباید شرکت کنن و پادگان مهاباد رو اشغال کنن، انقلاب و اشغال پادگان از نظر جناب سحابی فقط حق اختصاصی شیعیان هست اونهم فقط در تهران. این مردیکه جاکش و اون رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هنوز بعد از سی سال به کردها و ترکمن ها تهمت تجزیه طلبی میزنن و کشتارهایی رو که خلخالی و چمران اونجا کردن تائید میکنن. گذشته ازاین اینها میخوان به ملت درس دمکراسی بدن وهی چس ناله میکنن که مردم ایران روحیه استبدادی دارن و از این کس شعرها. یکی باید به اینا بگه آخه جاکش مادرقحبه تو که روحیه استبدادی نداری و دمکراسی بلدی که باید بدونی در همه دمکراسی های دنیا از آمریکا و اروپا تا هند سیستم فدرالیسم هست و دولت مرکزی نه در امور داخلی استانها دخالت میکنه نه در امور داخلی شهرها. مردم در هر شهری و استانی خودشون شهردار و فرماندارشون رو انتخاب میکنن و به شهرداری خودشون مالیات میدن و این همون چیزی هست که کردها و ترکمن ها میخواستن و در ضمن همون چیزی هست که خراسان و فارس و خوزستان هم باید بخوان و اساسا دمکراسی بدون اینکه مردم هر شهری و هر دهی و هر استانی حق داشته باشن برای زندگی خودشون تصمیم بگیرن شدنی نیست، حالا یا مثل آمریکا وآلمان و هند سیستم فدرال هست یا مثل کشورهای اسکاندیناوی شهرها و شهرداریها مستقل و خودمختار
والا من بیخود نمیگم که فرق این جاکشها با آخوندهای مادرسگ فقط در عمامه هست، ایشون در ادامه استدلالشون برای یک دولت مقتدر مرکزی به گوز گوز میفتن و میگن
تحریکاتی هم از خارج هست که یک طرف آن اسرائیل است و یک طرف آمریکاست. یک طرف نظریات جدید است مانند دموکراسی های موزاییکی. یعنی کردستان خودش بشود یک دموکراسی، آذربایجان بشود یک دموکراسی، همه اینها کوچک، کوچک ولو رادیکال باشند خطری ندارند. ولی دولت مرکزی ایران خطرناک می‌شود.
می بینید این کس کش پیری با پررویی تمام میگه دمکراسی در کردستان و آذربایجان مهم نیست مهم این هست که ما یک دولت مقتدر و قوی مرکزی داشته باشیم که آمریکا و اسرائیل ازش بترسن و احساس خطر کنن. همه درد ومرض سحابی و دور و بری هاش همین هست و برای همین هم هست که مدام ملت رو از لولوی تجزیه کشور میترسونن و وامصیبتا میخونن و حالا هرچی کرد و بلوچ و ترک قسم بخوره که بابا ما تجزیه طلب نیستیم فایده نداره.از نظر نهضت آزادی و امثال این مردیکه سحابی کرد و بلوچ و ترکمن و عرب یا باید با ستم شیعه شاه اسمعیلی، به اسم دولت مقتدر مرکزی، بسوزن و بسازن یا اگر صداشون دراومد تجزیه طلب هستن.
تا حالا به این فکر کردین که چرا فقط سیاسیون شیعه تهران نشین از خطر تجزیه کشور حرف میزنن؟ گویا بقیه ملت همه تجزیه طلب هستن و فقط جاکش هایی مثل سحابی و ابراهیم یزدی یا اون جاکش فرخ نگهدار دلشون برای تمامیت ارضی ایران میسوزه