پسر عموهای اصلاح طلب پسر عموهای اصولگرا

من یک دوست شیرازی دارم که میگه در شیراز در حال حاضر دو تا آیت اله العظمی دستغیب هست، اسم یکیشون سید علیمحمد هست و اون یکی دیگه سید علی اصغر. این دوتا در ضمن پسر عمو هم هستند. سید علیمحمد دستغیب مثلا اصلاح طلب هست و سید علی اصغر اصولگرا. اصلا شیراز تا دلتون بخواد آخوند هست که فامیلش دستغیب هست و همشون هم با هم پسرعمو. همیشه هم نصفشون اینوری هستن نصفشون اونوری. قبل از انقلاب، دوره شاه نصفشون طرفدار شاه بودن، نصفشون طرفدار خمینی. بعد از انقلاب نصفشون طرفدار بنی صدر بودن نصفشوون طرفدار بهشتی، و هنوز هم این حکایت هست. حالا میدونین چرا؟ برای اینکه این پسرعمو ها میخوان موقعیتشون به خطر نیفته و هر طرف یک نفر رو داشته باشن. در ضمن هوای همدیگه رو هم دارن. سال پنجاه و هفت که انقلاب شد همه آخوندهایی که فامیلشون دستغیب بود وطرفدار شاه بودن، رفتن خونه پسر عموهاشون که طرفدار خمینی بودن و انقلابی شدن. حالا هم شیراز به خونه سید علیمحمد حمله میکنن، دست زن وبچه اش رو میگیره میره خونه سید علی اصغر که اصولگرا شده. فردا اگر به خونه سید علی اصغر حمله کنن، میره خونه سید علیمحمد اصلاح طلب. دختر این یکی زن پسر اون یکی هست و پسر اون یکی شوهر دختر این یکی. نوه هاشون هم بعد باهم ازدواج میکنن و همه فامیل خلاصه صد سال هست که از موقوفات شاهچراغ شیراز میخورن و خوش میگذرونن و هرکسی هم سر کار بیاد خیال اینا راحت هست. من باید بگم این حکایت مال همه آخوندا هست و این ادای اصلاح طلبی و اصولگرایی فقط برای این هست که پسر عموها و باجناقها میخوان هوای همه طرف رو داشته باشن. این حکایت فقط مال شیراز نیست بلکه مال همه جهان تشیع هست. پسر خمینی داماد امام موسی صدر لبنانی هست، نوه خمینی عروس سیستانی هست تو نجف. لاریجانی داماد مطهری هست و مطهری داماد برادر خامنه ای. تاجزاده داماد محتشمی پور هست، محتشمی پور باجناق خاتمی، مهاجرانی داماد کدیور هست، کدیور داماد ناطق. برای همین هم هست که وقت عزا و عروسی که میشه آقایون قوم و خویشها از اصلاح طلب و اصولگرا همه جمع میشن
این آخوندها هزار سال همین جوری موقوفات قبر اماما و امامزاده ها رو برای خودشون نگه داشتن، یکیشون میشد طرفدار این خلیفه یکی طرفدار اون یکی، یکی میشد طرفدار این پادشاه پسرعموش میشد طرفدار رقیبش، یکی میشد طرفدار روسیه برادرش میشد طرفدار انگلیس، یکی میشد ضد مشروطه، پسرش میشد مشروطه خواه. یکی میشد جان نثار شاه، برادرش میشد ضد شاه.
این شد که صفویه و افشار و زند و قاجار و پهلوی اومدن و رفتن ولی این آخوندها تکون نخوردن که نخوردن و هی گردن کلفت کردن
حالا این آخوندها باز احساس خطر کردن، ولی اگر تا قبل از این فقط اسلام عزیز و عایدات قبر امامها و امامزاده ها در خطر میفتاد، این دفعه عواید نفت و گاز کشور هم همراه اسلام عزیز به خطر میافته و ممکن هست از دستشون بره . اگر هم این عایدات امامزاده ها و پول نفت نباشه که دیگه آقای کدیور ومهاجرانی و این یکی و اون یکی نمی تونن ده سال فرنگ باشن و حقوقشون رو هم از سفارت بگیرن. در نتیجه برای اینکه پول نفت و اسلام عزیزاز دستشون نره تصمیم گرفتن نصفشون بشن اصلاح طلب و نصفشون اصولگرا

حجت الاسلام سابق و خط امام

آقا یک دفعه آخوند، برای همیشه آخوند. این لباس آخوندی یک خاصیتی داره که هرکس پوشید ملت رو کر و کور میبینه و خر حساب میکنه. حالا اگر یک آخونده این عبا وعمامه اش رو هم ور داره و کت و شلوار بپوشه باز هم این معجزه و خاصیت لباس آخوندی از بین نمیره. این چند روز گذشته باز جر و دعوای این طرف و اون طرف رژیم، یعنی چماقدارهای اصلاح طلب و چماقدارهای اصولگرا، بالا گرفته سر اینکه کی تو خط امام هست وکی تو خط امام نیست
امروز در سایت جرس دیدم که حجت الاسلام والمسلمین سابق جناب حسن یوسفی اشکوری، که حالا کت و شلواری شده، هم داخل این جر و دعوا شده وچندتا دلیل آورده برای اینکه احمدی نژاد در خط امام نیست. آخرین دلیلی که ایشون میاره این هست
ماجراجویی در روابط بین الملل وبحران آفرینیهای مداوم برای کشور و نظام با سنت آیت اله خمینی و دولتهای مورد حمایت ایشان در دهه نخست انقلاب ناسازگار است و هرگز ایشان با چنین رفتار و حرکات نامتعارف موافق نبود
حالا دیدید، میگم یک بار آخوند همیشه آخوند. این یارو خیال میکنه ملت کر وکور هستن. آخه الاغ، آخه نکبت، اشغال سفارت آمریکا که اون خمینی مادرجنده اسمش رو گذاشت انقلابی بزرگتر از انقلاب اول پس چی بود؟ اگر تو و اون رفقای باعمامه و بی عمامه ات اسم این رو حرکات نامتعارف نمی گذارین پس باید رید به هرچی رفتار متعارف
آخه من هی میخوام فحش ندم، ولی آخه مادر سگ مگر دوره خمینی نبود که شماها اسلحه و بمب با خودتون بردید مکه ؟ مگر خمینی نگفت ما اگر از صدام هم بگذریم از فهد نمی گذریم؟ آخه اگر اسم این ماجراجویی در روابط بین المللی نیست پس چی هست؟
جناب حجت الاسلام سابق، حواست باشه که این کس شعرها رو تو اینترنت منتشر میکنی! آخه‌ مشنگ اینجا مسجد و بالای منبر نیست
که هر کس شعری خواستی نقل امام معصوم بگی و یک مشت گاو و گوساله هم پای منبرت فیض ببرن و گریه کنن و هر کس شعری رو هم قبول کنن. من نمی فهمم که شما ها چه اصراری دارید که یک پیرمرد جانی و آدمکش، بیسواد و عقده ای مثل خمینی رو عارف و فیلسوف و سیاستمدار جا بزنین
شما، جناب اشکوری ظاهرا با اینکه فقط عمامه ات رو از سرت ورداری تبدیل به آدم نمیشی. برای آدم شدن باید یک فکری به حال اون کس شعرهایی که تو مغزت هست بکنی

سید حسن و خایه پیچ کردن چلاقعلی؟

منتظری در کتاب خاطراتش در مورد اینکه چی شد که از قائم مقام خمینی تبدیل شد به پیرمرد ساده لوح میگه که
اینا ولایت فقیه نمی خواستن بلکه ولایت بر فقیه میخواستن،. میخواستن اختیار من و دفتر من دستشون باشه وهی برای خمینی گزارش کردن که دفتر منتظری دست لیبرالها و منافقین هست. خمینی هم برای من پیغام فرستاد که این لیبرالها و منافقها رو از خونه ات بیرون کن و ما خودمون برات رئیس دفتر و مشاور تعیین می کنیم. منم به خمینی پیغام دادم که اگر منو تکه تکه هم بکنین اختیار خونه ام و دفترم رو دست شماها نمیدم
حالا بر اساس این حرف منتظری میشه فهمید که چرا پست ولایت فقیه رسید به خامنه ای. همه از رفسنجانی و خاتمی و کروبی تا یزدی و جنتی و مصباح همشون ولایت بر فقیه میخواستن.میخواستن افسار ولی فقیه دستشون باشه. منتهی ده سال اول افسار این چلاقعلی کس کش دست رفسنجانی و خاتمی و دارو دسته شون بود و حالا افسارش دست احمدی نژاد و دارو دسته اش هست. البته من اصلا نمیخوام بگم که چلاقعلی کاره ای نیست ها نه. منظورم این هست که بگم این ولی فقیه جاکش برای اینکه ولی فقیه باشه احتیاج داره به اینکه یک عده که از خودش جاکش تر هستن ولایتش رو قبول کنن و برای اینکه ولایتش رو قبول کنن هر کونی میده
حا لا یک کم آسمون و ریسمون بافتم که برسم به حکایت پریروز و این خفتی که جلو چشم خامنه ای به سید حسن خمینی دادن شاید یک کمی هم برای خایه پیچ کردن چلاقعلی بوده باشه. فکر کنید که بعد در جلسه خصوصی بین احمدی نژاد و خامنه ای، احمدی نژاد به خامنه ای میگه، ها پیرسگ مادر قحبه دیدی امروز سر قبر خمینی به امت همیشه در صحنه نفری دوتا ساندیس مجانی دادیم که بخورن و بشاشن به قبر اون مادرسگ و صلوات بفرستن. دیدی چه خفتی به اون نوه اش دادیم. تو هم حالا اگر یک وقت گه زیادی بخوری همین جا اون دست چلاقت رو تا آرنج میکنیم تو کونت. عمامه ات رو میندازیم دور گردنت مثل سگ خفه ات میکنیم، بعدش هم یک لیوان از همون سمی، که دادیم اون سید احمد خمینی خورد و رفت ور دست باباش، میریزیم تو حلق اون سید مجتبی کونی. بعد هم به امت همیشه در صحنه نفری دو تا ساندیس مجانی میدیم که بخورن و پشاشن به قبر خودت و یادگارت و صلوات بفرستن

سید حسن خمینی

هر چی من بگم باز هم کم گفتم که چه حالی میکنم با این دعوای بین آخوندها و این خواری و خفتی که به هم میدن. این رو قبلا هم گفتم بعد از آخوندها هرکی سر کار بیاد مجبور هست که حقوق بشر و حقوق زندانیان و فلان و بهمان رو رعایت کنه و لابد عفو عمومی بده و بعد هم هیچی همه این آخوندهای مادر قحبه آزاد بگردن و به ریش همه ملت بخندن. ولی چلاقعلی و نوچه هاش نصف این بار رو از دوش ملت برداشتن و با این خفتی که به اونطرفی ها میدن دل آدم خنک میشه
منتظری تو خاطراتش تعریف میکنه که همون اوائلی که دیگه آبش با اون خمینی گه به گور شده تو یک جوب نمیرفت به خمینی میگه که آقا دست از سر من بر دارین و بذارین من برم قم کاری هم به کار شما و سیاستتون نداشته باشم و شما هم یه قائم مقام دیگه برای خودت پیدا کن. منتظری در ادامه میگه که ولی من نمیدونم که اینا چرا نمیذارن که آدم با احترام و بدون آبروریزی بره کنار. خمینی در جواب من گفت نه آقا شما ستون انقلاب هستین اصلا نمیشه برین. ولی یک مدت بعدش با اون وضعی که میدونین گذاشتش کنار، امثال این بابا کروبی و همین خاتمی مادر سگ هم علیه منتظری نامه نوشتن و سخنرانی کردن و یک مشت طلبه و چماقدار هم راه انداختن که برن در خونه منتظری شعار بدن
حالا وقتی منتظری که 70 سال آخوند بوده و پدر و پسرش هم آخوند هستن نمیدونه چرا اینها باید حتما اینجوری خواهر همدیگه رو بگان، من بی ادب از کجا بدونم. اصلا دونستنی هم نداره و فقط باید تماشا کرد و حال کرد
این حکایت حسن خمینی هم دیروز سر قبر اون بابا بزرگ کس کشش همین مدلی بود. این بدبخت خاک بر سر و بقیه دار و دسته اش یک مدت قهر کرده بودن و تو این برنامه ها شرکت نمی کردن. چلاقعلی هی سخنرانی کرد و هی پیغام فرستاد که آقا بصیرت داشته باشید. خلاصه بعد از یک سال این نوه مادرجنده امام راحل رو آوردن سر قبر اون بابا بزرگ کس کشش فقط برای اینکه بهش خفت بدن و یک چند تا مرگ بر و اعدام باید گردد هم تحویلش بدن و نگذارن سخنرانی کنه
خیلی جالبه، طرف اصلا نمی خواد سخنرانی کنه ولی مجبورش میکنن بیاد سخنرانی برای اینکه نذارن سخنرانی کنه و سر قبر بابا بزرگش و جلو چشم امت حزب اله کونش بذارن
از همه چیز با حالتر این بود که بعد که چلاقعلی وارد صحنه شد رفت اول لپهای سرخ و سفید این سید حسن خاک بر سر رو ماچ کرد و در گوشش گفت گائیدن بدون ماچ اصلا حال نمیده