رفسنجانی کونی

یک مدتی پیش که این آخونده یزدی به رفسنجانی یک مشت بد وبیراه گفت ورفسنجانی هم تهدید کرد که سابقه یزدی رو رو میکنه ولی بعد خبری نشد. بقیه این آخوندهای مادرقحبه و نوچه هاشون هم هر از گاهی از این گوز گوزهای افشاگری میکنن ولی هیچ وقت هیچ خبری نمیشه. میدونین چرا؟ مولوی یک شعری داره که این جوری شروع میشه
کونده ای را لوطی در خانه برد
سرنگون افکند ش و در وی فشرد
بر میانش خنجری دید آن لعین
پس بگفتش بر میانت چیست این
بله، طرف یک بچه کونی رو برد خونه و داشت کونش میگذاشت، و یک دفعه دید که طرف یک دشنه هم به کمرش بسته و ازش پرسید ای بابا قمه برای چیه دیگه؟ طرف کونی جواب داد
گفت آنک با من ار یک بدمنش
بد بیندیشد بدرم اشکمش
خلاصه، کونی هم جواب داد که این دشنه برای این هست که اگر کسی به من نظر بد داشت و بهم چپ نگاه کرد، شکمش رو پاره کنم، لوطی هم در جوابش گفت که
گفت لوطی حمدلله را که من
بد نیندیشیده ام با تو بفن
دست آخر، لوطی هم جواب داد که خوب شکر خدا که من به تو نظر بد ندارم.
حالا حکایت امثال رفسنجانی هم همین هست. این اسراری که رفسنجانی قایم کرده مثل دشنه همون کونی میمونه. این کوسه کونی اگر میخواست چیزی رو افشا کنه یا دست کسی رو رو کنه تا حالا کرده بود. از چلاقعلی، اون مصباح و اون یکی یزدی کس کش تا احمدی نژاد و نوچه هاش همه دارن کون این بابا میذارن، ولی این اسرارش رو نگه داشته که اینها اگر یک وقت علیهش قصد بدی داشته باشن همه رو رو کنه، چلاقعلی هم بهش میگه شکر خدا که ما علیه توقصد بدی نداریم