باز هم اهالی کوفه

امشب شب عاشورا هست و توی این مسجد و اون مسجد دارن به اهالی کوفه بد و بیراه میگن. ولی تحقیقات تاریخی بی ادب نشون میده که این اهالی کوفه بد بختها خیلی هم آدمهای روشنی بودن. میدونین دلیل اینکه بیعتشون با امام حسین رو پس گرفتن چی بود؟ حالا براتون میگم. حسین تو مدینه چارزانو نشسته بود و سرش رو انداخته بود پائین و به کیر و خایه خودش نگاه میکرد و به شاگرداش میگفت یزید باید بره. خلاصه یزید از فرماندار مدینه خواست که حسین رو از مدینه اخراج کنه و بالاخره پدر بی پدر پدربزرگ ابراهیم یزدی رفت و یک شتر آخرین مدل گرفت و حسین و اهل و عیال راه افتادن طرف مکه. وقتی رسیدن مکه حسین رفت نشست زیر یک درختی و شروع کرد خالی بندی کردن و دروغ گفتن. پدر بی پدر پدربزرگ بی بی سی لندن اومد باهاش مصاحبه کردن که خوب جناب حسین برنامه حکومت شما برای مردم کوفه چی هست؟ حسین هم باز چارزانو نشست و سرش رو انداخت پائین و نگاه کیر و خایه خودش کرد و گفت ولکن زنها در کوفه در پوشیدن حجاب آزاد هستن و کمونیستها هم در کوفه در ابراز عقیده آزاد خواهند بود. بی بی سی هم سه شماره اخبار رو رسوند به کوفه. پدر بی پدر پدربزرگ مطهری و بهشتی و منتظری هم حرفای حسین رو ضبط میکردن بعد میبردن تو دانشگاههای کوفه پخش میکردن. باز فردا حسین میرفت چارزانو می نشست زیر درخت و سرش رو می انداخت پائین و به کیر و خایه اش نگاه میکرد و میگفت ولکن در حکومت اسلامی ما در کوفه نفت و گاز مجانی خواهد بود و باز بی بی سی سریع پیغام های حسین رو میرسوند به اهالی کوفه. اهالی کوفه هم دهنشون آب افتاده بود و کیرشون راست شده بود برای حکومت امام حسین و هرروز هی اعتصاب و تظاهرات برای اومدن امام حسین به کوفه. عکس امام حسین رو هم روی در و دیوار کوبیده بودن و اسمش که میومد سه بار صلوات میفرستادن. تا اینجا کار باب میل امام حسین و فامیلش پیش رفته بود و شروع کردن بستن چمدوناشون که راه بیفتن طرف کوفه. اینجا ولی امام حسین یک اشتباه بدی کرد، همینجوری که چارزانو نشسته بود زیر درخت و سرش رو انداخته بود پائین و به کیر و خایه اش نگاه میکرد به چند تا از یاران وفادارش گفت ولکن این اهالی کوفه خیلی کس خل هستن هر کس شعری ما میگیم باور میکنن حالا که اینجوریه شما خودتون رو برسونید به کوفه و شب که شد به کره ماه اشاره کنید و شعار بدید که به کوری چشم یزید امام حسین تو ماه گوزید، اونوقت دیگه ملت کوفه الهی میشن و ما حرکت میکنیم به سمت کوفه و حکومت اسلامی تشکیل میدیم. یاران با وفا هم خودشون رو رسوندن کوفه و هر کدوم رفتن تو یکی از خیابونای کوفه و شب که شد شروع کردن به شعار دادن که به کوری چشم یزید امام حسین تو ماه گوزید و مردم کوفه از خونه هاشون ریختن بیرون ولی همین تاکتیک کاسه کوزه حسین رو بهم ریخت. دانشجو ها و روشنفکران کوفه جمع شدن گفتن آقا این کس شعرا چیه؟ آخه حسین چه جوری تو ماه گوزید؟ و از اون لحظه فهمیدن که حسین و یاران باوفاش میخوان بهشون کیر بزنن. سریع جلسه گرفتن و بحث کردن و رئیس جلسه که آدم جا افتاده ای بود به دانشجوها و روشنفکرهای کوفه گفت بابا شما جوون هستین یادتون نمیاد من دوره بابای این حسین رو تو همین کوفه دیدم، دهن ملت رو گائیده بود، نمی گذاشت کسی نفس بکشه، حرف میزدی یا چیزی میگفتی در جا بهت میگفت خوارج و دهنت سرویس بود. مدام جانماز آب میکشید که آهای مردم کوفه حکومت بر شما برای من از لنگه کفش پاره هم بی ارزش تر هست ولی از اونطرف برای که حکومت از دستش در نره هر کونی حاضر بود بده، تو همین کوفه پنج هزار نفر رو بدون محاکمه و بدون قاضی به جرم خوارج بودن گردن زد. گول این خونواده رو نخورین قدر معاویه و یزید رو بدونین. این حرفا رو که زد اهالی کوفه حواسشون جمع شد و فهمیدن که چه کیری نزدیک بود بخورن و بیعتشون رو پس گرفتن. امام حسین و یاران باوفاش بی خبر از اینکه دستشون برای مردم کوفه رو شده راه افتاده بودن طرف کوفه حسین.
به کربلا که رسید دید همه اهالی کوفه جمع شدن و خیال کرد اومدن استقبالش سریع از شترش پرید پائین و داد زد که من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت میزنم، من به پشتوانه ملت کوفه دولت تعیین میکنم. مردم کوفه هم یک صدا فریاد زدن آره ارواح کونت. حسین ولی از رو نرفت و باز داد زد که یزید گورستانهای ما را آباد کرد و شهرهای ما را ویران کرد و باز اهالی کوفه یک صدا فریاد زدند آره ارواح کونت. حسین باز هم از رو نرفت و داد زد این پدر و پسر (یعنی معاویه ویزید) با اسلام چه ها کردند و باز ملت کوفه یک صدا فریاد زد آره ارواح کونت. حسین که دید اوضاع خراب هست خواست آخرین تلاشش رو هم کرده باشه باز داد زد اگر تمامی اهالی کوفه هم به یزید بگویند آری من میگویم نه. اینجا دیگه صبر مردم کوفه سر اومد و دیدن این بابا خیلی پررو هست و ریختن سرش و خودش و همه یاران با وفاش را آش و لاش کردن. آره، خلاصه مردم کوفه از ما ملت ایران حواسشون جمع تر بود و دهنشون سرویس نشد
حالا که تا اینجا اومدیم بذارید گریزی هم بزنیم به صحرای کربلا. در روایت هست که مردم کوفه خواهر و مادر امام حسین و یاران باوفایش را گائیدن و خونین و مالین ولشون کردن وسط بیابون کربلا و رفتن. هنگام غروب بی ادبی از صحرا می گذشت با مشک آبی بر دوش. حسین که هنوز نمرده بود و دهانش از تشنگی خشک شده بود به بی ادب گفت کمی آب بده تا بخورم، بی ادب هم جواب داد تو بیا کیر منو بخور

عاشورا، تبریز، اشرف

این مطلب رو می خوام خیلی مختصر و مفید در رابطه با محرم و عاشورا بنویسم، احمد کسروی در تاریخ مشروطه مینویسه که ماه محرم بود وسربازهای روسی در تبریز چوبه دار برپا کرده بودند و مشغول دار زدن آزادیخواهان بودند ولی یک مشت آدم لات و لوت و چاقوکش و پامنبری عین خیالشون هم نبود. برای کشتار آزادیخواهان که جلو چشمشون کشته میشدن جشن میگرفتن و برای امام حسینی که هزار سال قبل مرده بود عزا و علم و طبق راه انداخته بودن و سینه میزدن که داد از ظلم یزید
حالا هم ظاهرا تخم و ترکه های همون لات و لوت ها و چاقوکش ها علم و طبق رو گذاشتن کنار و بجاش وبسایت و تلویزیون ماهواره ای راه انداختند و برای همه قربانیان حکومت آخوندا اشک تمساح میریزن و کتاب در مورد جنایتهای جمهوری اسلامی مینویسن اما، اما با پرروئی چشم به جنایت بزرگی که در شهر اشرف داره اتفاق میفته می بندن و اصلا انگار نه انگار
مثلا خیر سرشون فعال سیاسی هم بودن و زندون هم رفتن کتاب هم در مورد جنایت های رژیم نوشتن ولی به اشرف و جون ٣٤٠٠ آدمی که اونجا گیر کردن که میرسه اصلا انگار نه انگار. رو وبسایت هاشون پنجاه تا مقاله در مورد اینکه با قذافی بدرفتاری شد و حقوقش رعایت نشد هست ولی یک کلمه در مورد ٣٤٠٠ نفر ساکنان شهر اشرف و حقوقشون نیست
مثلا دل میسوزونن برای هزاران هزارمبارز و مجاهدی که سال ٦٧ به دست رژیم اعدام شدن ولی برای ٣٤٠٠مجاهدی که جونشون امروز در خطر هست صدا ازشون در نمیاد

باز هم تفاوت شیعه و سنی

این روزها همه نگران هستن که انقلاب کشورهایی مثل مصر و تونس به سرنوشت انقلاب ایران دچار بشه و می ترسن از اینکه اسلام گراها در این کشورها قدرت رو به دست بگیرن. به نظر بی ادب اما این نگرانی بی دلیل هست و کشورهای عربی به سرنوشت ایران دچار نمی شن، می پرسین چرا؟ من میگم چون مردم مصر و تونس سنی هستن و اسلام سنی اساسا خیلی دمکراتیک تر از اسلام شیعی هست. از نظر تاریخی بخواین نگاه کنین سنی ها اعتقاد دارن به اینکه رهبراز کجا در میاد؟ از توی صندوق رای. ابوبکر از کجا به رهبری انتخاب شد؟ عربها باهاش بیعت کردن. بعدش عمر چه جوری رهبر شد؟ عربها باهاش بیعت کردن. عثمان از کجا رهبر شد؟ عربها باهاش بیعت کردن. یعنی یک چیزی شبیه انتخابات امروزی

حالا از نظر تاریخی رهبر و امام شیعیان از کجا در میاد؟ از تو کس ننه اش. یعنی اصلا با پست امامت و رهبری به دنیا میومدن. از علی و حسن و حسین تا اون دوازدهمی فراری از تو صندوق رای به عنوان امام دراومدن؟ نه. شما توجه داشته باشید که این چلاقعلی که فقط ولی فقیه و نایب امام زمان هست هم همین که از کس ننه اش اومد بیرون شد ولی فقیه و نایب آقا امام زمان و خبرگان 60 سال بعدش فقط کشفش کردن. حتما شما هم شنیدید که چلاقعلی همین که از کس ننه اش اومد بیرون داد زد یا علی و از همون وقت معلوم بود که قرار هست بشه رهبر مسلمین جهان. همونطور که گفتم تازه چلاقعلی فقط نایب امام هست و معصوم هم نیست، حالا فکر کنین اون امام ها که معصوم هم بودن از کس ننه شون که میومدن بیرون چی میگفتن؟ در روایات معتبر هست که امام حسن مجتبی از کس ننه اش که اومد بیرون از قابله پرسید، صیغه میشی؟ آره خلاصه این فقط در مملکت امام زمان ما هست که رهبر به جای صندوق رای از تو کس ننه اش میاد بیرون پس خیلی نگران کشورای دیگه نباشیم و اگر میتونیم یک فکری به حال کشور خودمون بکنیم

فقه یعنی دزدی و اختلاس

آی ملت، آی مردم، آی همه کسانی که از دست گند و گه این آخوندای مادر قحبه به تنگ اومدید. آی همه اونهایی که هرروز از صبح تا غروب باید از این اداره به اون اداره بدوید و تا به یک حزب اللهی کس کش یا یک آخوند مادر سگ رشوه ندید کارتون راه نمی افته، این فتوای منتظری رو بخونید تا بفهمید که آخوند خوب و بد نداره، آخوند یعنی دزد، آخوند یعنی فاسد. ببینید اون منتظری که مثلا آخوند خوب بود در مورد رشوه دادن و رشوه گرفتن چی میگه. ازش سوال کردن که

آیا گرفتن و پرداختن پول به عنوان زیر میزی جایز هست

جواب داده

اگر حق کسی ضایع نشود و کار خلاف شرع انجام نشود مانعی ندارد

بیا این که مثلا ارواح کون امام هشتم آخوند خوبی بود فتوا میده که رشوه گرفتن ایرادی نداره. حالا فکر کنین فتوای آخوندای دیگه نقل رشوه و اختلاس چی هست. اینجوری هست که این مادر جنده ها میلیارد میلیارد میدزدن و میبرن و به خودشون هم میگن پاک ترین حکومت دنیا چون خلاف شرعی نمی کنن. ای کیر خر تو اون اسلام ناب محمدی و اون شرع مقدس که فقط دزد و رشوه گیر درست میکنه

اگر هم خودتون خواستید اصل فتوا رو ببینید سری بزنید به سایت خود منتظری، قسمت پرسش و پاسخ، سوالات فقهی حقوقی این هم آدرس سایت

برسد به دست نوشابه امیری

نوشابه خانوم امیری در سایت خودش به اسم روز مطلبی نوشته به اسم "مصاحبه با مریم رجوی" از اونجا که هیچ آدم باادبی جوابی به این حاج خانوم نداد، بی ادب تصمیم گرفت جواب ایشون رو بده، این هم لینک مطلب




نوشابه خانوم می نویسه که " چند سال پیش یکی از تهیه کنندگان برنامه 60 دقیقه در تلویزیون سی بی اس آمریکا از من خواست ترتیب مصاحبه ای با مریم رجوی ، از رهبران سازمان مجاهدین خلق،را برای این شبکه بدهم." بعد نوشابه خانوم تعریف میکنه یک شماره تلفن از یکی از "افراد منتسب به مجاهدین" میگیره که زنگ بزنه به مریم رجوی اما وقتی زنگ میزنه مجاهدین یک شماره دیگه بهش میدن و بعد باز هم یک شماره دیگه و بالاخره اینقدر شماره تلفن بهش میدن که نوشابه خانم از کارش پشیمون میشه؟! نوشابه خانم باید بگم گوشی همون تلفن تو کون آدم دروغگو! آخه تهیه کننده سی بی اس برای چی به تو زنگ بزنه؟ خیلی آدم مهمی هستی؟ خیلی روزنامه نگار سرشناسی هستی؟ بین مخالفان رژیم خیلی اعتبار داری؟ آخه برای چی تهیه کننده سی بی اس از تو بخواد که ترتیب مصاحبه رو بدی؟ خودشون نمی تونستن با دفتر مجاهدین تماس بگیرن؟ حالا اصلا گیریم که تو برای تهیه کننده سی بی اس خالی بسته باشی و لاف زده باشی، شیرازی ها میگن لاف در غربت و گوز در بازار مسگر ها، گیریم که به تهیه کننده سی بی اس گفته باشی که آره من و اون شوهر جاکشم اینقدر با رژیم شاه و رژیم خمینی مبارزه کردیم که همه می شناسنمون، اینقدر زیر شکنجه مقاومت کردیم و با رژیم همکاری نکردیم که همه انقلابی های دنیا بهمون احترام میذارن. خوب اونوقت به مجاهدین زنگ زدی خودت رو چه جوری معرفی کردی؟ گفتی، سلام من نوشابه هستم، من و اون شوهر مذبذبم جاسوس رژیم هستیم و اونوقت مجاهدین هم همینجوری شماره های تلفنشون رو دادن به تو که زنگ بزنی؟ همون که بهت گفتم، همون گوشی تلفن تو کون آدم دروغگو

نوشابه خانم بعد هم نوشته که هر کسی چیزی به مجاهدین بگه دستش رو میذارن تو دست خامنه ای و میگن عامل رژیم هست. مجاهدین هرچی میگن بگن ولی بنظر من کار تو و اون شوهر جاکشت از اینکه خامنه ای دستشو بذاره تو دستتون گذشته، خامنه ای دستشو تا آرنچ کرده تو کونتون و داره مثل عروسک خیمه شب بازی تکونتون میده. نه نوشابه خانوم، نه تهیه کننده سی بی اس با تو تماس گرفته نه مجاهدین به تو شماره تلفن دادن، تو فقط میخوای ادا در بیاری که مثلا یک گهی هستی. تو اسمت خوب بهت میاد نوشابه یعنی تنها خاصیتت این هست که تو دل آدمیزاد باد جمع بشه ولی بعد با یک گوزیدن اثرت از بین میره

اینجا بی بی سی است صدای جمهوری اسلامی ایران

من بی ادب هم جزو اون دسته ای از مردم ایران هستم که معتقدن یا سر بی بی سی تو کون آخوندا هست یا سر آخوندا تو کون بی بی سی، دلیلش هم تا امروز اخبار دروغی بود که بی بی سی پخش میکنه، یا مثلا سرتیتر اخبارش میشه آگهی مرگ بابای 95 ساله موسوی یا چاپ اطلاعیه های اون خاتمی مادرجنده. امروز اما یک خبر در قسمت اجتماعی و یک مقاله در قسمت 'نامه ای از لندن" در بی بی سی خوندم و فهمیدم که دیگه کار از فقط سر آخوندا گذشته و اینا دیگه اصلا تو کون بی بی سی لونه درست کردن و وزارت اطلاعات آخوندا تو کون گشاد بی بی سی قرارگاه فرماندهی زده


خبر اول تیترش این هست که "دستگیری جوان ایرانی که در کامپیوتر دختر مورد علاقه اش دوربین نصب کرد" بی بی سی از قول ایسنا نقل کرده که دختر جوانی به پلیس اینترنت در ایران شکایت کرده که تمام دوستانش از طریقی ناشناخته در جریان اتفاقات داخل خونه شون هستند. پلیس بعد از تحقیقات جوانی رو که کارش سرویس کامپیوتر بود دستگیر میکنه و پسر هم اعتراف میکنه که بله من مدتی قبل رفتم خواستگاری این دختر خانم و ازش خوشم اومد و میخواستم باهاش ازدواج کنم اما از اونجایی که دلم میخواست بدونم رفتارش در خونه چطور هست داخل کامپیوترش که اتفاقا برای تعمیر پیش من آورده بود یک دوربین کار گذاشتم. داستان ولی توضیح نمی ده که حالا چه جوری دوستهای این دخترخانم از اتفاقات داخل خونه ش خبر میشدن. آقای خواستگار داستان دوستهای این دختر رو از کجا میشناخت.


کون لخت سپاه پاسداران ولی آخر خبر از زیر عبای بی بی سی میزنه بیرون، آخر خبر این هست که این دوربین از همه خونه عکس میگیره و بعد هر وقت کسی خودش رو به اینترنت وصل کنه این عکسها اتوماتیک فرستاده میشه پیش فروشنده کامپیوتر یا سرویس کار کامپیوتر


آخوند مادر قحبه به خیال خودش یک داستانی درست کرده که پدر و مادرها توی خونه اصلا نگذارن که بچه هاشون برن سراغ اینترنت که نکنه یک وقت عکس ناموسشون به خارج از خونه درز کنه، اونوقت بی بی سی هم همون خبر رو چاپ میکنه. جمع کردن ماهواره و کم کردن سرعت اینترنت فایده نداشت حالا آخوندا آنچنان به گوز گوز افتادن که باید از این کس شعر ها سر هم کنن. بی بی سی هم که دیگه کارش از بی آبروئی گذشته و هر کونی که آخوندا بگن میده. این هم لینک مقاله خودتون بخونید ببینید دروغ نگفتم




اون یک مقاله دیگه اسمش هست "به این جور شلوارها چه میگویند؟" این مقاله مثلا در مورد مد هست و در مورد این شلوار هایی که بین جوونها مد شده و کمرش خیلی پائین بسته میشه و شورتشون از زیر شلوار پیداست هست. تو این مقاله نویسنده مثل آخوندای مادرقحبه گیر داده به این که جوونها چه جور لباس میپوشن و به مدل حزب الهی ها کلی هم اخ و پیف کرده که آدم این جوونها رو که میبینه دلش میخواد بفرسته دنبال گشت امر به معروف و نهی از منکر و آخر مقاله هم یک چیزی مینویسه که من مطمئن هستم که بی بی سی هیچوقت خایه نداره به انگلیسی بنویسه چون اونوقت مردم انگلیس خواهرش رو میگان. نویسنده مقاله آخرش مینویسه که جوونهایی که این مدل لباس میپوشن حیوون هستن. یعنی آیت اله بی بی سی همون حرفی رو میزنه که مصباح یزدی کس کش میزنه، این هم لینکش




بی بی سی به من بی ادب که جواب پس نمی ده ولی ای کاش این روزنامه نگارهای محترم ایرانی که فرنگ هستن از رئیس اصلی بی بی سی می پرسیدن که آخه مادر قحبه تو حاضری این کس شعر ها رو تو سایت انگلیسیت هم بنویسی یا این کس شعر ها رو فقط به دستور آخوندا به خورد ایرانی ها میدی

جواب شیرازی

یک دیپلمات آمریکائی به اسم باتلر ظاهرا یک طرحی داده که به اسم طرح آمریکا معروف شده. طرح این هست که مجاهدین خلق از مجاهد خلق بودن استعفا بدن و سازمانشون رو تعطیل کنن و بعد نفر به نفر منتقل بشن به نقاط دیگری در عراق تا بعد هرکدومشون که از دست پاسدارای خامنه ای زنده در رفتن از سازمان ملل تقا ضای پناهندگی بکنن

شیرازی ها یک تیکه کلامی دارن که در جواب کسی که کس شعر میگه یا خالی می بنده میگن میره. چند تا مثال براتون میزنم تا کاربرد این تیکه کلام رو بفهمید. مثلا اگر یکی بگه در انتخابات ریاست جمهوری 40 میلیون نفر شرکت کردن شیرازی سریع جواب میده میره یا اگر یکی بگه ما خواستار اجرای بی تنازل قانون اساسی هستیم شیرازی درجا میگه میره یا مثلا اگر کسی بگه بهترین راه مبارزه برای دمکراسی شرکت در انتخابات آخوندی هست شیرازی بلافاصله جواب میده میره. حالا وقتی جناب باتلر میگه بهترین راه برای مجاهدین این هست که سازمانشون رو منحل کنن شیرازی میگه چی؟ ها، میگه میره

تا اونجایی که من تحقیق کردم میره در شهرهای دیگه ایران مترادف و هم معنی نداره ولی در زبون انگلیسی دست بر قضا مترادف داره و به جناب باتلر میشه به انگلیسی گفت

fuck you




مراد برقی، برای خوانندگان بالای پنجاه سال که یادشون میاد

همه اونهایی که بیشتر از پنجاه سال سن دارن سریال خانه بدوش رو حتما یادشون میاد. دوشنبه شب که میشد توی خیابونها ی شهر خالی میشد و ملت همه پای تلویزیون بودن که ببینن حکایت مراد برقی این هفته به کجا میرسه. از اونجایی که من فیلم شناس و هنرمند نیستم نمی خوام چیزی در باره سناریو و کارگردانی پرویز کاردان و هنرنمائی هنرپیشه ها بگم. اما دلیل اینکه بهرحال جزو بهترین فیلمهای اون دوره نبود اینکه بعد که دوره اش گذشت هیچوقت مثل دائی جان ناپلئون یا فیلمهای صمد دست بدست نمی گشت. اما دوره خودش مرادبرقی معروفترین آدم ایران بود و خانه بدوش پربیننده ترین برنامه تلویزیون بود و همه بی تاب بودن که دوشنبه بشه و یک قسمت جدیدی از فیلم خانه بدوش بیاد تا ملت ببینن که مراد برقی بالاخره با کدام یکی از اون خواهرا ازدواج میکنه. مجله های اون دوره مثل جوانان و اطلاعات هفتگی هم بازار رو گرم میکردن و هرکدوم هفته ای چند صفحه درباره مراد برقی و بقیه هنرپیشه ها مطلب مینوشتن. اینا رو تعریف کردم که یک جوری بچسبونمش به اوضاع امروز ایران و این آخوندای مادر قحبه و بعد هم به همه روشنفکرهای خاک بر سر. از وقتی که انقلاب شد و مملکت افتاد دست این آخوندها برنامه های تلویزیون شد در مورد آداب مستراح رفتن و کون شستن و جلق زدن و از این حرفا و دیگه از فیلم و سریال خبری نبود. عوضش آخوندا خودشون شدن داستان دنباله دار و خامنه ای شد خود مرادبرقی و دوروبریهاش هم شدن اون هفتا خواهر وروشنفکرهای بی خاصیت هم مدام در تعقیب این داستان که حالا این مرادبرقی جدید یعنی چلاقعلی ترتیب کدوم یکی رو میده، البته حالا دیگه جوانان و اطلاعات هفتگی نیست و عوضش سر ملت با سایت گویا و ایران امروز و هزار تا سایت دیگه گرم میشه. سریال هم به جای هفته ای یک بار شده هرروز. چلاقعلی میگوزه در جا پنجاه تا تحلیل تو این سایتهای اینترنتی در مورد گوزیدنش هست. این هفته قرار هست خامنه ای احمدی نژاد رو بکنه، دفعه دیگه رفسنجانی با کون پاره بر میگرده و میخواد از احمدی نژاد انتقام بگیره. بعد خاتمی که احمدی نژاد خواهرش رو گائیده با موسوی که مادر احمدی نژاد رو گائیده دست به یکی میکنن تا دختر چلاقعلی رو که شوهرش هفته قبل در حال جلق زدن تو خونه نوه خمینی دستگیر شده بکنن. در این میون احمدی نژاد که فهمیده چلاقعلی جنتی و مصباح و لاریجانی رو هم می گاد قهر میکنه و میره خونه مامانش که با فرمانده گردان قدس رو هم ریخته . واین روشنفکرهای ما کارشون شده نشستن جلو کامپیوترهاشون و حدس زدن که قسمت بعدی این سریال کی قرار هست کون کی بذاره. کی به کی خیانت میکنه، هنرپیشه جدیدی هم وارد این سریال میشه یانه و بازار سریال رو گرم کنن.


آی همه روشنفکرا و تحلیلگرای مثلا محترم آخه این حرفا که واسه فاطی تنبون نمیشه. آخه بابا چار کلام حرف درست و حسابی بنویسین که ما بفهمیم از دست این آخوندای مادر جنده و فیلم مراد برقیشون چه جوری خلاص بشیم. آخه هی تحلیل هی تحلیل به چه کار میخوره؟ یک صد سال پیش یک فیلسوف باحالی ظاهرا گفته بود که فلاسفه تا حالا فقط دنیا رو تحلیل میکردن ولی مسئله ما دیگه تغییر دنیا هست. روحش شاد

جنده های بهشت

دیگه خیلی بیخودی صغری و کبری نمی کنم و میرم سر اصل مطلب. آخوندا میگن که در بهشت حور یا حوری هست. جالب این هست که در زبون انگلیسی و آلمانی و زبونهای اسکاندیناوی به جنده میگن حور. یعنی محمد به عموم مردای مسلمون قول جنده داده تو بهشت و خودش هم به شغل شریف جاکشی مشغول هست

برای اطلاعات بیشتر لغت های انگلیسی و آلمانی و سوئدی و نروژی و دانمارکی جنده رو به همین ترتیب مینویسم

whore, Hoer, hora, hore, hore

در مرگ هاله سحابی

ضمن تسلیت به همه هموطنان بی ادب و بی دین و ایمون به خاطر مرگ خانم هاله سحابی، باید یک نکته ای رو عرض کنم خدمت همه شیعه های دو آتیشه و جماعت مثلا اصلاح طلب. میگن که وقتی علی شنید که خلخال از پای زن یهودی در آوردن اینقدر ناراحت و غصه دار شد که ارواح کونش نزدیک بود دق کنه و بمیره ولی نمرد تا بالاخره با شمشیر مرحوم ابن ملجم رفت اون دنیا. از دوره علی تا حالا اگر برای هر ستمی که به یک زن میشه یک مرد مسلمون دق کرده بود و مرده بود نسل مرد مسلمون هم تا حالا مثل نسل دایناسورها منقرض شده بود. از بعد از انقلاب هم اگر برای ستمی که نه به یک زن بلکه به هر هزار تا زن میشه یکی از این آخوندای کس کش دق میکرد و میمرد دیگه یک آخوند هم نمی موند. بیا این خانم هاله سحابی رو روز روشن میکشن، خانم ستوده بی گناه تو زندون هست، ندا آقا سلطان، زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب و هزارها زن دیگه زندون میرن، شکنجه میشن، اعدام میشن و هزار بدبختی و بیچارگی دیگه ولی تا حالا دیدین یا شنیدین که آخوندی دق کنه بمیره؟ نه، امثال رفسنجانی و خاتمی و کدیور و ابطحی و اشکوری فقط گردنشون کلفت تر میشه و کونشون گنده تر. نه، اینها هیچکدوم از غصه هیچ زنی دق نمیکنن بمیرن. این آخوندا هم مثل همون علی یک مشت کون گشاد خالی بند هستن که زر زر زیاد میکنن، علی از شنبه تا پنج شنبه هزارجور کون میداد بعد روز جمعه میرفت منبر و حرفای گنده گنده میزد. اون جاکش که خودش دهن هفتادودوملت رو گائیده بود از ستمی که به زنها میشد دق نکرد بمیره تا ابن ملجم با شمشیرکله اش رو مثل هندونه شکافت. از این همه آخوند مادر جنده هم یکیش از ستمی که به زنها میشه دق نمی کنه بلکه باید یک ابن ملجمی پیدا بشه این مادر قحبه ها رو دو شقه کنه بفرسته بر دست علی

برسد به دست نهضت آزادی و ملی-مذهبی های بالای هفتاد سال

ضمن تسلیت به بازماندگان جناب عزت الله سحابی، خواستم یک نکته ای رو به همقطاران ایشون در بین ملی-مذهبی ها و نهضت آزادی ها یادآوری کنم.

مرحوم سحابی پارسال در یک نامه سرگشاده ای نوشته بود که خدایا یا اوضاع این کشور را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان. من هرچی فکر میکنم نمی فهمم که اون مرحوم چرا این جمله رو گفته. چرا اون مرحوم باید از خدا بخواد که یا این یا اون؟ چرا دعا نکرد که خدایا هم این هم اون بهر صورت این خدای مهربان و رحیم و رحمان هم ظاهرا دعای جناب سحابی رو اجابت کرد و مرگ پیرمرد رو رسوند. جناب سحابی یا خیال میکرده که خدا خیلی تحویلش میگیره یا خیال میکرده عمر آدمیزاد هشتصد سال هست. وگرنه آدمی که هشتاد سال از عمرش گذشته و پنجاه جور هم مریضی داره که با خدا شرط نمی کنه که یا این یا اون، یا اوضاع رو دیگرگون کن یا مرگ من را برسان

حالا من می خوام به آقایون ابراهیم یزدی، عبدالعلی بازرگان، حبیب الله پیمان و بقیه اعضای نهضت آزادی و موسوی و کروبی و بالاخره همه این مذهبی هایی که به خدا و قیامت اعتقاد دارن بگم که بابا شما ها همه عمری ازتون گذشته و سن همه تون بالای هفتاد سال هست و قرار نیست که هشتصد سال عمر کنین . در نتیجه یک لطفی بکنید واز نامه مرحوم سحابی عبرت بگیرید و وقتی خواستید نامه سرگشاده بنویسیید و دعا کنید و از خدا چیزی بخواین، بگین خدایا هم اوضاع کشور را دگرگون کن هم مرگ مرا برسان

خاک بر سر ما

امروز داشتم اخبار جر و دعوای دارو دسته احمدی نژاد با دارودسته خامنه ای رو می خوندم که یک دفعه با صدای بلند بخودم گفتم خاک بر سر ما. این حکومت، حکومت یک مشت آخوند بچه باز کس کش هست، حکومت یک مشت قاطرچی بیسواد بی پدر و مادر هست. هیئتهای سینه زنی و باجگیرهای سر محل و دزد و آدمکش و خانم بیار و گند و گه شدن صاحب مملکت، نه شعور دارن نه سواد درست و حسابی، مثل پشگل که از کون بز میریزه بیرون از دانشگاه آزاد دکتر میریزه بیرون و این مادرجنده ها همه مدرک دکترا میگیرن. اما، اما این جماعت یک خاصیت دارن که باید گفت، اینا اگر بقول معروف گوشت همدیگه رو بخورن، استخونش رو جلو من و شمایی که ضد این نظام هستیم نمی ندازن. اینا سی سال هست که دارن تو سر وكله همدیگه میزنن، هزار جور دری وری بهم میگن ولی پای حفظ نظام که میرسه همه تو یک هیئت سینه میزنن. نگاه کنین به امثال این کدیور کونی، اون مهاجرانی زن جنده، خاتمی، رفسنجانی، تا موسوی و کروبی همه خط قرمزشون نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه هست. تعارف هم نمی کنن، با پرروئی آخوندی افتخار هم میکنن.

اونوقت این اپوزیسیونی که یعنی آدمهای درس خونده و وطن پرست وطرفدار حقوق بشر و طرفدار دمکراسی هستن، آدمهای پدر و مادر داری هم هستن، مدرک دکتراشون هم تقلبی نیست، سی سال هست که هیچ گهی غیر از تو سر و کله همدیگه زدن و به هم دیگه بد گفتن و از پشت بهم خنجر زدن نکرده. خیلی که زحمت میکشه یک حزب یا سازمانی درست میکنن برای اینکه سه ماه بعدش انشعاب کنن و علیه همدیگه اعلامیه بدن

اون قدیما کمونیستها میگفتن که پیشروان طبقه کارگر توان سازماندهی بالائی دارن و کارگران به راحتی متشکل میشن ولی لمپن ها توان متشکل شدن و منسجم شدن ندارن. ببخشید ولی حالا همه لمپن ها همه چاقوکش ها همه خانم بیار ها همه در یک حزب الله متشکل هستن ولی پیشروان طبقه کارگر ده تا حزب کمونیست دارن که با اینکه همه یک حرف میزنن ولی نمی تونن متحد بشن.

تازه اگر این میون یکی پیدا شد و گفت آقا بیاین همه متحد بشیم بزنیم خوار و مادر این آخوندا رو بگایم، رو شنفکرای ما میگن نه این متحد شدن دیگه قدیمی شده، ما دیگه کار تشکیلاتی نمی کنیم و دنبال کسی نمی افتیم ولی بعد همین حضرات میتونن در هیئت سینه زنی موسوی عضو بشن و زیر علمش سینه بزنن و بگن یا حسین میرحسین.

من میدونم که خارج کشور جاسوسهای رژیم ریختن مثل مور و ملخ و توی خیلی سازمانها و انجمن ها هم رخنه کردن. یک تعدادی مثل اون مسعود بهنود و فرخ نگهدار که اصلا روز روشن رسما از کون رژیم میخورن، خوب اینا که کارشون معلومه و کس مادر همه شون

اما خیلی ها هم هستیم که واقعا دشمن این رژیم و ولایت کیریش و اون مذهب تخمیش هستیم ولی حد اکثر کاری که میکنیم نوشتن یک مقاله و تفسیر و تحلیل این آخوند و اون آخوند و دلائل اختلافشون هست.

خلاصه کلام اینکه با این اتحادی که این آخوندای کس کش دارن و این بهم ریختگی اپوزیسیون باز هم باید بگم

خاک بر سر ما

شاه چراغ یا چاه مستراح

امروز یک خبری خوندم در مورد اینکه یک قسمتی از بافت تاریخی شیراز رو شهرداری تخریب کرده برای اینکه محوطه شاه چراغ رو گسترش بده. گفتم حالا ما هم یک گیری بدیم به این شاه چراغ.

این بابا طبق حرف آخوندا برادر رضا امام هشتم هست و می خواسته بره مشهد دیدن برادرش ولی مامون خلیفه عباسی ترتیبش رو میده و بعد هم همونجا تو شیراز خاکش میکنن و قبرش هم از همون وقت میشه زیارتگاه مردم شیراز و بقیه شیعیان محترم هم از اینور و اونور مملکت میومدن زیارت. من هم میگم همون چراغ شاه چراغ تو کون آدم دروغگو.

این بابا اگر برادر رضا بوده یعنی هزار و دویست سال پیش اومده شیراز و همونجا هم مرده. چه جوری هست که نه سعدی نه حافظ هیچکدوم اصلا اسمی از این بابا نمیارن؟ سعدی و حافظ پونصد یا ششصد سال بعد از این بابا تو شیراز زندگی کردن، تو شعر هاشون هم اسم همه جای شیراز هست ولی اصلا اسمی از این بابا نیست. حرف منو باور نمی کنین خودتون برین بخونین ببینین سعدی و حافظ اصلا اسمی از این بابا میارن؟ دلیل این که اسمش اصلا نیست اینه که این بابا اصلا وجود نداشته که اونا بخوان ازش اسم ببرن. آخوندا دوره قاجار برای این که زمین های ملت رو غارت کنن یک چاله کندن و توش ریدن بعد هم پرش کردن و گفتن این برادر امام رضا هست و زمین ها رو کشیدن بالا که میخوایم براش آرامگاه بسازیم حالا هم خونه های ملت رو به زور خراب میکنن که آرامگاه رو بزرگ تر کنن.

شیعه بیسواد خاک بر سر هم از همه جای مملکت میره شیراز برای زیارت چاه مستراح سیصد سال پیش و ازش مراد میخواد

رابطه پدر و فرزندی احمدی نژاد با چلاقعلی

شما هم حتما در جریان جر و دعوای احمدی نژاد و چلاقعلی هستید. احمدی نژاد بخاطر اینکه چلاقعلی در کار دولتش و انتخاب وزیراش دخالت میکرد قهر کرد و یکی دو هفته نرفت سر کار. بالاخره بعد از دو هفته چند تا آخوند و نماینده مجلس و رئیس رادیو تلویزیون خواستن پا در میونی کنن و رفتن خونه احمدی نژاد. احمدی نژاد به این جماعت گفته بود که رابطه من و رهبر رابطه پدر و فرزندی هست ولی شما از درک این رابطه پدر و فرزندی عاجز هستین.
روز بعدش نماینده چلاقعلی در سپاه به اسم ذوالنور پرید به احمدی نژاد که نخیر رابطه شما با رهبر معظم انقلاب باید رابطه امام و ماموم، مقلد و مقلد، مطیع و مطاع باشه. اصل خبر رو میتونین اینجا بخونین
http://www.iranpressnews.com/source/097600.htm
این آخوند کس خل نفهمیده که احمدی نژاد خواسته به اینا حالی کنه که بابا شما چرا نمی فهمین، این چلاقعلی مادر منو گائیده
ولی مودبانه گفته رابطه من و رهبر رابطه پدر و فرزندی هست

بعضی چیزا متاسفانه عوض نمیشه

این چند روزی گذشته حال و روز من خیلی خراب بوده. بیشتر از همه چیز برای کشتار مجاهدین در شهر اشرف و اینکه این جنایت من رو یاد قدیما انداخت . دیدم آخر شبی هیشکی رو ندارم که باهاش حرف بزنم گفتم بنویسم شاید یکی بخونه و حال منو بفهمه. اصلا انگاری تو این مملکت هیچکس هیچ فرقی نکرده و خیلی از آدمهایی که پزدمکرات بودن و حقوق بشری بودن میدن هنوز همون گهی هستن که سی سال پیش بودن. من بیست سال بود که اصلا هیچ کاری به کار مملکت و سیاست نداشتم. از وقتی از زندون اومدم بیرون سیاست و جامعه و مردم و همه این حرفها را بوسیدم و گذاشتم کنار. نه که خیال کنید توبه کردم یا رفتم دعای کمیل یا از این حرفا نه. ما رو به خاطر نشر و فروش کتابهای کمونیستی که جوانان مسلمون رو گمراه میکرد چارسال کردن زندون . از زندون هم که اومدم بیرون دیگه فقط واسه خودم کتابی میخوندم و فوتبالی نگاه میکردم و گاهی عرقی میخوردم و همین. تا پیارسال وقت همین انتخابات لعنتی که شلوغ شد منم لابد مثل خیلی های دیگه دوباره فیلم یاد هندوستان کرد و یاد جوونیم افتادم و شروع کردم به تظاهرات کردن و شعار دادن و روزنامه و اطلاعیه خوندن و با این و اون بحث سیاسی کردن فقط برای اینکه آخرش بفهمم این جمع مثلا سیاسی هنوز هم همونی هست که سی سال پیش بود و این حرفا که عوض شدیم فقط زرت وپرت هست و خیلی از اینهایی که حالا ادعا میکنن متمدن شدن و طرفدار حقوق بشر و دمکراسی با سی سال پیش فرقی نکردن

سال 58 وقتی خلخالی توی کردستان مردم بی دفاع رو دسته دسته اعدام میکرد توده ای ها خلخالی رو به عنوان کاندیدای مجلس معرفی میکردن و گروههای مائوئیست رو که در کردستان آشوب میکردن و در خط آمریکا بودن محکوم میکردن که جوانان بی گناه کرد رو شستشوی مغزی دادن و گمراه کردن

سال 60 وقتی کمونیست ها و مجاهدین تو زندون شکنجه میشدن و دسته دسته اعدام میشدن، حزب توده و اکثریت و همین نهضت مثلا آزادی از آخوندا درخواست میکرد که بین هواداران این گروهها و رهبران خائن این گروهها که هوادارانشون رو فریب داده بودن فرق قائل بشه. و به این ترتیب زمینه اعدام همین هواداران گروههای چپ و مجاهدین رو فراهم میکردن. چرا؟ چون آخوندا اونوقت به زندانیا میگفتن باشه پس توبه کنید و بیاین توی تلویزیون بگین که رهبراتون گولتون زدن و خائن هستن ولی کمتر زندانی حاضر بود این کار رو بکنه و یا اعدام میشدن یا میموندن توی زندون تا سال 67 اعدام بشن. حالا هم باز عین همون کس شعرها رو آدمهایی که ارواح کونشون روشنفکر و دمکرات شدن باز در مورد بچه های مجاهد میزنن که آره اینا شستشوی مغزی شدن و اسیر رهبران خائنشون هستن.

اون دوره حضرات رادیکال و انقلابی بودن و مجاهدین لیبرال و آمریکائی ومیشد در مورد شکنجه و اعدامشون سکوت کرد و هیچی نگفت. حالا همون حضرات لیبرال شدن و آزادیخواه و مجاهدین شدن رادیکال و ضد آزادی و باز هم میشه در مورد کشتارشون سکوت کرد و هیچی نگفت. فرقش فقط شده این که اون دوره تو روزنامه کار اکثریت هیچی نمی نوشتن حالا تو کیهان لندن هیچی نمی نویسن اون دوره طنزنویس روزنامه مردم ارگان حزب توده بودن و به اونهایی که علیه آخوندا مبارزه میکردن میگفتن تربچه های پوک و مسخره شون میکردن حالا شدن ف.م.سخن طنز نویس خبرنامه گویا و باز هم اونهایی رو که علیه آخوندا مبارزه میکنن مسخره میکنن


ولی از اینا بدتر این هست که یک دسته مردم عادی هم هیچ فرقی نکردن

اون سالها پسر همسایه ما رو به جرم خوندن روزنامه پیکار اعدام کردن. جسدش رو که تحویل ندادن و فقط یک جایی رو به باباش نشون دادن که یعنی اینجا خاکش کردیم. همسایه ها غیر از ما ویکی دیگه همه کارمند ادارات بودن و هیچ کدوم نه سر قبر اون طفلکی اومدن نه مجلس ختمی که پدر و مادر بیچاره واسه پسر 17 ساله شون گرفتن اومدن. اگر هم تسلیتی به این پدر ومادر گفتن یواشکی و در گوشی بود اون هم وقتی تو صف مرغ و تخم مرغ بودن. لابد میترسیدن که از کار اخراجشون کنن یا کوپن مرغ و تخم مرغشون رو ندن حالا همون همسایه ها اومدن خارج و باز هم صداشون در نمیاد. ولی این دفعه دیگه سکوتشون بخاطر کوپن مرغ نیست. این همسایه ها همون سالها خودشون رو رسوندن اروپا و پاسپورت هاشون رو توی هواپیما پاره کردن و ریختن دور و به دلیل اینکه آخوندا پسر 17 ساله همسایه رو اعدام کرده بودن پناهندگی سیاسی گرفتن. چند سالی که گذشت ولی رفتن سفارت و یک پاسپورت نو گرفتن و خلاصه سکوتشون این دفعه برای اینه که مسافرت ایران به خطر نیفته. هر دفعه هم که این همسایه ها میرن ایران ظاهرا از تمام اهالی محل در مورد عقاید سیاسیشون سئوال میکنن چون وقتی برمیگردن اروپا میگن مجاهدین در ایران اصلا هیچ طرفداری ندارن

از امیرخیز تا اشرف

ایران و تاریخ ایران تا ابد مدیون احمد کسروی خواهد بود. اگر احمد کسروی همت نکرده بود و تاریخ انقلاب مشروطه رو ننوشته بود شاید ما امروز هیچ از اطلاع درستی از انقلاب مشروطه و اینکه کی به کی بود و کی چی میگفت نداشتیم. دشمنی آخوندها هم با کسروی فقط به خاطر این نبود که میگفت مذهب شیعه کیری هست و از اول تا آخرش کس شعر هست، یک قسمت زیادی از دشمنی آخوندا بخاطر این بود که کسروی تاریخ مشروطیت رو نوشت و همه کاسه و کوزه آخوندا و خیلی های دیگه رو بهم ریخت. حکایتهای این یکی دو روز گذشته و حمله این عراقیهای بی پدر و مادر جاکش به قرارگاه اشرف و موضع گیری های یک عده و سکوت یک عده دیگه منو یاد انقلاب مشروطه، ستارخان و محله امیرخیز و کسروی انداخت. بعد از اینکه محمدعلی شاه مجلس رو به توپ بست و مبارزات تبریز اوج گرفت و نیروهای محمدعلی شاه تبریز رو محاصره کردن . وقتی محاصره طولانی شد خیلی از مردم تبریز از گرسنگی مردن و در نهایت نیروهای ارتش روسیه تبریز رو اشغال کردن. داخل تبریز آخوندا علیه ستارخان و مشروطه خواهان میگفتن که محاصره تبریز و قحطی و گرسنگی تقصیر ستارخان هست و اگر ستارخان تفنگش رو زمین میگذاشت و نمی جنگید محاصره ای هم نبود. از همه مشروطیت فقط ستارخان و محله امیرخیز مونده بود و کسانی مثل عین الدوله و سپهدار تنکابنی که بعدا ادعای مشروطه خواهی کردن و صدراعظم و وزیر شدن سردسته نیروهایی بودن که تبریز رو محاصره کرده بودن و هی به تبریزی ها پیغام میفرستادن که همه این قحطی و گرسنگی تقصیر مشروطه خواهان هست واینا میخوان ممالک محروسه رو به آشوب بکشن. محمدعلی شاه و شیخ فضل الله نوری و عین الدوله و حتی یک سری از اونایی که ادای مشروطه خواهی در میاوردن نه میگذاشتن از امیرخیز و ستارخان به بقیه ایران خبری برسه و نه از جاهای دیگه ایران به تبریز. فکر میکردن که بالاخره ستارخان رو شکست میدن واز بین میبرن و بعد هم آبها از آسیاب میفته. ولی اینجوری نشد ستارخان تو همون محله امیرخیز مقاومت کرد تا آخرش همه تبریز قیام کرد و دکون آخوندا تعطیل شد و بعد هم کم کم همه ایران آزاد شد و ستار خان و باقر خان با مجاهدینشون از تبریز اومدن نهرون. ولی بعد در تهرون هم همون عین الدوله و همون سپهدار تنکابنی که تبریز رو بیشتر از یکسال محاصره کرده بودن و کلی آدم بیگناه رو کشته بودن با آخوندا و ته مونده های قاجاریه دست به یکی کردن و به ستارخان و باقرخان حمله کردن ،همه مجاهدین رو خلع سلاح کردن و خیلی از مجاهدین رو در همون پارک اتابک کشتن. و اگر زحمات احمد کسروی نبود شاید ما امروزاصلا چیزی از ستارخان و باقرخان نمی دونستیم. ستارخان و مجاهدینش دوره خودشون چه در تبریز و چه بعد در تهران هزار جور تهمت و افترا میخوردن بی دین بودن وطن فروش بودن ، بیسواد و ناآگاه بودن ، کشور رو خراب کرده بودن، موجب شده بودن که روسها تبریز رو اشغال کنن. کار مهم کسروی همونطور که گفتم این بود که این تاریخ رو جمع آوری کرد و نگذاشت از بین بره و فراموش بشه تا نسلهای بعد بتونن در این باره قضاوت کنن و بفهمن ستارخان و باقرخان کیا بودن و قیام تبریز چی بود. منظور من از این نوشته این نیست که ستارخان و مجاهدین مشروطه و محله امیرخیز رو با مجاهدین خلق و شهر اشرف مقایسه کنم که این کار رو میسپاریم به تاریخ. قصد من ولی مقایسه دشمنان ستارخان و مجاهدین مشروطه با دشمنان مجاهدین خلق هست. دشمنان مجاهدین خلق همون تخم و ترکه دشمنان ستارخان و مجاهدین مشروطه هستن، تخم و ترکه شیخ فضل الله نوری و عین الدوله و قاطرچی هاشون هستن، تخم وترکه حیدر خان هستن که توی باغ اتابک به روی ستارخان و باقر خان که در محاصره بودن تفنگ کشید و دست آخر تخم و ترکه اون قزاقهایی هستن که سیم تلگراف رو پاره میکردن که اخبار تبریز و محله امیرخیز به بقیه ایران نرسه. اون دوره اونهایی که درمورد محاصره تبریز و کشتار مردم سکوت میکردن همه جیره خوار دربار قاجار یا آخوندای کس کش بودن و الان هم اونهایی که سکوت میکنن جیره خوار همون آخوندای کس کش هستن و اگر نبودن سکوت نمی کردن. همه اون سایتهای اینترنتی خارج از کشور که سکوت میکنن، همه این مثلا شخصیتهای سیاسی که سکوت میکنن همه یک جای کارشون ایراد داره. امثال این بابا مسعود بهنود، یا اون فرخ نگهدار یا این بابا حمید فرخنده که من اصلا نمی دونم کی هست و سایت گویا کس شعر هاش رو چپ و راست چاپ میکنه، همه اینهایی که میگن تقصیر این حمله و کشته شدن 35 نفر و زخمی شدن 300 نفر گردن خود مجاهدین هست جیره خوار آخوندای کس کش هستن

کسی که جیره خوار آخوندا نباشه و شرف داشته باشه این جنایت رو و دولت عراق رو محکوم میکنه. اینجا اصلا بحث اختلاف نظر یا قبول نداشتن سیاست مجاهدین نیست. اونهایی که حمله به افراد غیر مسلح رو محکوم میکنن، اونهایی که حمله به مجاهدین رو محکوم میکنن آدمهای شریفی از نسل دهخدا و تقی زاده و بهبهانی و طباطبائی هستن. به عنوان نمونه شاهزاده رضا پهلوی طرفدار مجاهدین خلق نیست ولی این حمله رو شدیدا محکوم کرد و ارج و احترامش بیش از پیش شد. این هم لینک اعلامیه شاهزاده http://www.iranpressnews.com/source/095918.htm

از بدبختی و دربدری ماها

اون قدیما ما یک بچه محلی داشتیم که بهش میگفتیم رحیم گوزو. رحیم لات و لوت بود و بد دهن. یعنی از من بی ادب خیلی بی ادب تر بود. رحیم با بچه های محل سر یک تومن شرط می بست و می گوزید و هر دفعه هم یک رکورد تازه میزد. یک دفعه 120 بارپشت سرهم گوزید و ده تومن برد. بعد از انقلاب رحیم هم بسیجی شد و نماز و روزه و از این حرفا. شب ها یک کلاشینکف مینداخت رو کولش و تو محل گشت میداد. روزها هم یک کتاب مطهری هم برای ژست میگرفت دستش و با ما که کمونیست شده بودیم بحث میکرد و میخواست ثابت کنه که خدا وجود داره . یکی از بچه ها یک دفعه به طعنه بهش گفت رحیم تو گوزیدنت از حرف زدنت بهتره و خلاصه دعوای مفصلی راه افتاد. بعد از یکی دو سال ولی از بسیج بیرونش کردن. حالا چرا از بسیج بیرونش کردن، یک قسمتش شاید به خاطر گوزیدن بود ولی یک قسمت دیگه اش به دلیل این داستانی شد که براتون تعریف میکنم.
همون سالهای اول انقلاب ما رفته بودیم دو تا محل پائین تر از محل خودمون اعلامیه پخش کنیم که چماقدارا و حزب اللهی های اون محل ریختن سرمون. اولش یعنی ارواح عمه شون میخواستن با ما بحث بکنن و ما کمونیستهای خدا نشناس و گمراه رو به راه راست هدایت کنن ولی طولی نکشید که شروع کردن به پاره کردن روزنامه ها و اعلامیه های ما و خلاصه دست به یقه شدیم و دعوا شروع شد. ما 3 نفر بودیم و چماقدارای مادرجنده 30 نفر و در نتیجه کتک اساسی خوردیم.
وسط دعوا یکدفعه دیدیم که رحیم گوزو با کلاشینکفش داره میاد و فحش میده که آی کیر تو کس ننه تون بچه های محل منو میزنین، به قرآن خواهر همه تون رو میگام،
نگو یکی از بچه محل ها از اونجا رد میشده و کتک خوردن ماها رو دیده بوده و خبر رسونده بود به محل و رحیم هم کلاشینکف بسیجش رو بر داشته بود و با دو تا دیگه از بچه ها خودش رو رسونده بود اونجا
اون چماقدارا ریده بودن تو تنبونشون و ماها هم جا خورده بودیم و هم ترسیده بودیم که نکنه رحیم یک دفعه تیراندازی کنه. خلاصه یکی از چماقدارا به رحیم گفت برادرآخه اینا کمونیستن و مرام اشتراکی دارن و از این کس شعرا. رحیم هم جواب داد که من این حرفا سرم نمیشه کس خوار اون کسی که دست رو بچه محل من بلند کنه. خلاصه ما مجبور شدیم خودمون رحیم رو آرومش کنیم و راه بیفتیم طرف محل. تو راه رحیم میگفت ها کون گشادا چرا میرین محله های دیگه؟ تو همین محل خودمون اعلامیه پخش کنین تا خودم اعلامیه هاتون رو پاره کنم و دهنتون رو بگام.
خلاصه شاید سر همین داستان کلاشینکف رحیم رو ازش گرفتن و بعد هم از بسیج بیرونش کردن یا خودش اومد بیرون.
این داستان رحیم گوزو رو راستش برای هموطنانی که خارج از ایران هستن تعریف کردم، ولی چرا؟
الان چند سال هست که 3 یا 4 هزار نفر ایرانی طرفدار سازمان مجاهدین خلق توی عراق در محاصره پاسدارا و چماقدارای عراقی هستن، چند نفرشون کشته شدن، یک تعدادی زخمی شدن، نه خواب دارن نه خوراک نه دوا و درمون. و این عراقی های کس کش هر آن ممکنه بریزن اینا رو یک بلائی به سرشون بیارن ولی این روزنامه ها و وبسایتهای ایرانی اصلا انگار نه انگار
این همه شخصیتهای ایرانی خارج نشین که از حقوق بشر و صلح و دمکراسی دفاع میکنن انگار اصلا خبر از این ماجرا ندارن.
اصلا انگار نه انگار که دور کمپ این بنده خداها 200 تا بلند گو گذاشتن که شب و روز یک پشت داره داد میزنه تا نگذاره که اینها بخوابن. دلیل این که صدا از هیچ کس از اینا در نمی یاد لابد این هست که با ایدئولوژی مجاهدین خلق یا با سیاستش اختلاف دارن
نتیجه اخلاقی اینکه
رحیم گوزو لات و لوت و بی سواد و ضد کمونیست بود ولی هم محلش براش ازهمه این حرفا مهمتر بود
این اشخاص باسواد روشنفکر خارج نشین بلکه از رحیم یاد بگیرن که دفاع از حقوق هموطنایی که توی عراق یا هر جای دیگه دنیا گرفتارن ازهر اختلاف عقیده و اختلاف سلیقه مهم تر هست

تبعیض جنسی درست نیست

کیهان لندن مدتی پیش یک نوشته ای داشت به اسم این خواهران
اجاره ای یا کرایه ای کی هستند.
توی مقاله عکس یک تعداد زن
بزک کرده رو که عکسهای خامنه ای رو سر دست گرفته بودن
چاپ کرده بود و بعد توضیح داده بود که وزارت اطلاعات و سپاه
به اینها میگن خواهران پورسانتی. سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات
اینا رو که معمولا یا معتاد هستن یا جنده به کار میگیره و
بهشون پول میده که توی تظاهرات عکس خامنه ای رو بگیرن بالای
سرشون و شعار بدن تا بعد آخوندا برای خبرنگارهای خارجی وکشورهای اروپائی نشون بدن که بله در کشورما همه طرفدارنظام هستن وآزادی هم هست و حجاب هم اصلا اجباری نیست. این جنده ها هم بخاطر یک کم پول یا یک کم مواد مخدرهرکاری میکنن،هم از رژیم دفاع میکنن هم مرگ بر منافق میگن و برای چلاقعلی همه جور تبلیغ میکنن. در ضمن اون بالا عکس دوتا از این جنده ها
و این هم لینک مقاله کیهان لندن با چند تا عکس دیگه
http://www.kayhanpublishing.uk.com/Pages/archive/Postchi/Rent_Sisters_Day88.pdf

حالا من چرا یک کاره رفتم سراغ مقاله کیهان لندن؟ مسئله این هست که وقتی این زنها از چلاقعلی کس کش حمایت میکنن و برای اون خمینی گه به گور شده تظاهرات میکنن و برای جمهوری اسلامی سینه میزنن، توی چشم میزنه و ملت سریع ته و توی کار رو در میارن و معلوم میشه که بله اینا جنده هستن و برای پول هزار تا کار بدتر از این هم ازشون میاد

حالا بعد از این همه صغری و کبری کردن خواستم بگم که این فقط این جنده ها نیستن که سپاه و وزارت اطلاعات بهشون پول میده که ازش طرفداری کنن.

یک سری دیگه هم هستن که سپاه و وزارت اطلاعات حتما باهاشون حساب کتاب داره و بهشون پول میده. این گروه هم مثل همین جنده ها برای خمینی و خامنه ای شعار میدن، طرفدار قانون اساسی آخوندا هم هستن. مرگ بر منافق هم میگن. ولی این جاکش ها کت و شلوار و کراواتی هستن. بی ادب برای اولین بار عکس دو تا از این جاکش ها رو چاپ میکنه.
این فرخ نگهدار ومسعودبهنود عینا همون کاری رو برای چلاقعلی و دارودسته اش میکنن که اون جنده ها تو خیابونهای تهرون.
خلاصه من دیدم دور از انصاف هست که عکس اون جنده ها فقط چون زن هستن چاپ بشه و همه تف و لعنتشون بکنن ولی کسی به این دوتا جاکش کونی هیچی نگه فقط چون کت و شلوار و کراواتی هستن و ادای روشنفکری در میارن. این جاکش ها هم مثل اون جنده ها آلت دست اون چلاقعلی و بقیه آآخوندای مادرجنده هستن

یک روش ساده برای گائیدن دهن بسیجیها و بقیه چماقدارهای چلاقعلی

فردا تظاهرات هست و این بسیجیهای موتورسوار کس کش میریزن تو خیابون. اینا باباهاشون قاطرچی بودن و خود نامردشون موتورچی شدن.
روی این لینک کلیک کنید و ببینید که چه جوری میشه دهن این موتورسوارهای چلاقعلی رو گائید
به اون کسی هم که این لینک رو برای من فرستاد باید بگم
دمت گرم
توپ، تانک، فشفشه، سیدعلی کس کشه.

تنها راه افشای اسرار نظام

حتما شما هم دیدید که همه این آخوندهای مادرجنده چه مثلا اصلاح طلب چه اصولگرا میگن ما یک سری ناگفته هائی داریم که اگر یک وقت لازم شد میگیم. این پای منبری های گوزوی آخوندها مثل مهاجرانی و اون بابا عباس عبدی هم عینا همین حرف رو تا حالا صد بار گفتن. من تا حالا هی فکر میکردم که آخه چه اتفاقی مثلا باید بیفته تا اینها دست همدیگه رو رو کنن و هرچی از هم میدونن بگن؟ یعنی کی میشه که اینها به همه جنایت ها و خیانت هائی که تو این سی سال کردن اعتراف کنن؟
تا اینکه امروز اطلاعیه جناب تاج زاده رو خوندم. یعنی همون جناب تاج زاده معاون وزیر کشور دوره خاتمی و رفیق جناب موسوی که حالا خودش زندونی هست. آقای تاج زاده در این اطلاعیه اش میگه
«اینجانب به عنوان عضو چند ساله شورای امنیت ملی کشور گفتنی هایی دارم که تاکنون بنا به مصلحت امانت نگاه داشته ام و اگر خدای ناکرده روزی اصحاب کودتا قصد ورود به حریم خصوصی من و شکستن حرمت خانواده ام، و بی احترامی به همسر و فرزندانم را داشته باشند، علیرغم میل باطنی پرده از آن برخواهم داشت.»
بقیه اطلاعیه رو هم میتونین اینجا بخونین
http://www.rahesabz.net/story/31928/
متوجه حرف این ریقوی پای منبرنشین که هستید؟ یارو عضو شورای امنیت ملی بوده، از همه جنایت هائی که این رژیم کرده خبر داره
ولی اینا رو بنا به مصلحت نگه داشته که اگر یک روز سربازان گمنام امام زمان خواستن زنش رو بکنن اونوقت همه رو افشا کنه تازه دلش هم نمی خواد ولی خوب اونوقت دیگه مجبور میشه
یعنی این که این رژیم به جوونهای مردم توی زندون تجاوز میکنه، شکنجه میکنه، اعدام میکنه اینها هیچکدوم برای تاج زاده اینقدر مهم نیست که بخواد به خاطرش حقایق رو افشا کنه. حقایق و ناگفته ها رو نگه داشته که فقط برادران پاسدار یک وقت زنش رو نکنن
من فقط میخوام بگم، جناب تاجزاده، آقای موسوی، آقای رفسنجانی و بقیه آخوندا و پای منبری های کس کش اگه که این واقعا تنها راهی هست که موجب میشه شماها اسرار نظام رو برای مردم بگید و واقعیات رو افشا کنید پس
کس زن همه تون

حالا که آزادی بگو عقیده ات چیه؟

از دو سال پیش دارودسته خاتمی و نوچه های رفسنجانی و همکارای موسوی و خلاصه همه این گند و گه ها شدن طرفدار آزادی بیان و طرفدار دمکراسی و انتخابات آزاد. ارواح کون عمه شون میخوان انتخابات آزاد برگزار بشه، میخوان هم مطبوعات هم احزاب آزاد باشه و در ضمن میخوان برگردن به دوران طلایی اون امام مادر جنده شون اون خمینی گه به گور شده.
یک تعدادی هم مثل اون مهاجرانی خانم باز همراه با زنهای عقدی و صیغه ایش و اون کدیور بد آخوند و اون دلقک خاتمی یعنی ابراهیم نبوی هم که رفتن فرنگ و در مورد اسلام رحمانی کس شعر سر هم میکنن
یک چند تا رو هم مثل فرخ نگهدار و مسعود بهنود اجیر کردن که براشون پز روشنفکری سکولار بدن و خلاصه همشون دارن از کون همدیگه میخورن.
ایراد قضیه فقط اینجا هست که یک تعدادی از روشنفکران محترم ما افتادن توی دام اینا.
آخه بابا آزادی بیان خیلی خوب، آزادی بیان برای این هست که هرکی حرفش رو بزنه و نظرش رو بگه. حالا نظر این دارو دسته چی هست؟ این جاکش ها آخه چی میخوان؟ اینا هی میگن آزادی بیان و آزادی عقیده برای اینکه از زیر اینکه عقیده خودشون رو بگن در برن. اون کدیور کس کش هنوز هم حاضر نیست که در مورد بهائی ها نظری بده و فقط حواله میده به اینکه منتظری گفته فلان.
من خیلی محترمانه از این روشنفکران خودمون میخوام که آخه دست این جاکش ها رو رو کنن
خانم بقراط، آقای نوری علا، آقای نوری زاده، آقای بابک داد و همه دیگه روشنفکرا آخه خدا وکیلی به این پفیوزا بگید خیلی خوب انتقاد از خمینی و دوره طلائیش نمی خواد بکنین، اعتراف به زندان و شکنجه و اعدام هم نمی خواد بکنین ولی حالا که فرنگ هستین و آزادی عقیده و آزادی بیان هم هست عقیده تون رو در مورد چندتا چیز بگین تا ملت بدونن
از اون آخوند کدیور مادر جنده بپرسین، جناب کدیور طرفدار اسلام رحمانی در این اسلام رحمانی شما آیا هموطنان بهائی ما هم آزادی عقیده دارن؟ حق دارن مذهب خودشون رو تبلیغ و ترویج کنن؟ حق دارن معبد و زیارتگه داشته باشن؟
از اون خانم جمیله کدیور بپرسین، خانم کدیور حقوق زن تو این اسلام رحمانی شما چه جوری هست؟ زن اندازه مرد ارث میبره؟ زن حق طلاق داره؟ شهادت زن تو دادگاه اندازه شهادت مرد معتبر هست؟ خانم کدیور راستی شما در لندن بدون اجازه شوهرت از خونه بیرون میری یا نه؟
از اون مهاجرانی خانم باز بپرسین، آقای مهاجرانی نظرت در مورد زن صیغه ای چی هست؟ این اسلام رحمانی شما نظرش در مورد حکم سنگسار چی هست؟
به اون ابراهیم نبوی دلقک بگین تو نمی خواد در مورد سیاست حرف بزنی تو بگو نظرت در مورد احکام شریعت که دست دزد رو قطع کنن و کسی رو که عرق خورده شلاق بزنن چیه؟
بعد که اینها به این سئوالها جواب دادن به امثال بهنود و نگهدار بگین آخه کیر تو دهنتون شما با چه حسابی میگین ملت باید بیفتن دنبال اینا؟
خداوکیلی اجازه ندین این مادر جنده ها باز ملت رو سرکار بذارن و هی بگن آزادی بیان و آزادی عقیده این حرفا رو اون خمینی کس کش هم زد بدون اینکه بگه نظر و عقیده خودش چی هست و دهن ملت ایران رو گائید
حالا که تو فرنگ آزادی بیان و آزادی عقیده هست بخواین از این مادرقحبه ها تا نظرشون رو بگن که مردم بدونن اینا چه چیزای گهی هستن

لطفا برسد به دست مهدی کروبی

این جناب کروبی دیروز یک نامه ای به ملت ایران نوشته که یعنی از محاکمه نمی ترسه و بیدی نیست که از این بادا بلرزه و در ضمن کلی هم یاد دوران طلائی اون خمینی گه به گور شده کرده. نامه کروبی رو میتونین اینجا کلیک کنین و بخونین

http://news.gooya.com/politics/archives/2011/01/115648.php
جناب کروبی برای هزارمین بار گفته که آماده مناظره با دار و دسته خامنه ای و احمدی نژاد هست ولی اونا اصلا به روی خودشون نمیارن. این شد که من بی ادب گفتم من با این بابا کروبی مناظره کنم بلکه از خماری در بیاد

جناب کروبی
شما خیالت راحت باشه که شما رو نه محاکمه میکنن نه زندانی. آخه برای چی رژیم باید شما رو دستگیر کنه؟ من از شما میپرسم مثلا شما طرفدار جدائی دین از سیاست هستی؟ نه نیستی
شما طرفدار آزادی حجاب هستی که هرکی خواست حجاب داشته باشه هر کی هم نخواست نداشته باشه؟ نه نیستی
شما طرفدار آزادی مذهب هستی؟ نه نیستی شما طرفدار آزادی مذهب و حقوق برابر برای هموطنان بهائی هستی؟ نه نیستی
از نظر شما مثلا یک هموطن مسیحی میتونه رئیس جمهور بشه؟ نه نمیتونه
از نظر شما مثلا یک هموطن سنی میتونه رئیس جمهور بشه؟ نه نمیتونه
شما طرفدار حقوق برابر برای زن و مرد به مدل کشورهای مدرن و پیشرفته هستی؟ نه نیستی
شما مخالف تعدد زوجات و مخالف صیغه هستی؟ نه نیستی
به نظر شما حکم سنگسار یک حکم وحشیانه و غیر انسانی هست؟ نه نیست
شما طرفدار آزادی بدون قید و شرط مطبوعات هستی؟ نه نیستی
شما جناب کروبی خودت هم انگار گاهی یادت میره که آخوند هستی و به همون کس شعرهائی اعتقاد داری که بقیه آخوندا. آخه تو رو برای کدوم عقاید مترقی که داری محاکمه کنن؟ یا اون بابا موسوی رو برای چی محاکمه کنن؟ محاکمه مال اون جوونهائی هست که شعار میدن مرگ بر اصل ولایت فقیه، اونایی که شعار میدن نه غزه نه لبنان، اونایی که شعار میدن جمهوری اسلامی نمی خوایم. آخه شما رو برای چی محاکمه کنن؟ آخه اسرار رژیم رو افشا کردید؟ یا دزدیهای همکاران سابقتون رو افشا کردید؟ جنایتها و خیانتهای دوره جنگ رو افشا کردید؟ آخه برای چی محاکمه تون کنن؟
تازه من فکر کنم که خامنه ای خیلی هم راضی باشه که شماها سران فتنه باشید. آدمهایی که خودشون کونشون گهی هست و تو همه جنایتها و خیانتها و دزدیهای این رژیم دست داشتن و سی سال پیش خودشون چماقدار و قداره بند اون خمینی کس کش بودن و همه هدفشون این هست که برگردن به دوران طلائی اون امام جاکش. شما ها اصولگرا و اصلاح طلب بالاخره یک جوری باهم راه میاین و برای همدیگه یواشکی پیغام و پسغام میفرستین و مجلس عزا و عروسی همدیگه میرین و شب جمعه باهم مفاتیح الجنان میخونین و حال میکنین
وحشت هم خامنه ای و هم شما ها سران خودی فتنه از این هست که یک وقت یک دسته آدم سکولار کافر منافق آمریکائی بهائی غرب زده بشن سران فتنه و یکدفعه اسلام عزیز به گا بره و مردم دسته دسته برن سر قبر اون پیر فرزانه و بشاشن به قبرش. آره این هست که شما نگران محاکمه و این حرفا نباش. من اینقدر مطمئنم که با یکی از دوستان سر دو تا شیشه ویسکی شرط بستم که شما رو محاکمه نمی کنن.
در ضمن باید بگم که من بی ادب بی خدا با این نامه دیروز شما خیلی حال کردم. هر دفعه که شما آخوندا از اون خمینی گه به گور جاکش تعریف میکنین بیشتر گند میزنین به پیغمبر و اماماتون. ازمردن اون جاکش مادرجنده فقط 20 سال گذشته و همه مردم یادشون هست که اون پدرسگ چه گهی بود و همراه با یاران باوفایش چه جنایتهائی کرد. این هست که همه می فهمن که معصوم بودن حسن و حسین و عادل بودن علی هم یک کس شعری هست که شما آخوندا سرهم کردین و ائمه اطهار هم حتما یک گهی بودن مثل همین خمینی گه به گور