دبیرستان ما ساختمون کوچیکی بود که ده تا کلاس داشت. کلاسها هم اتاقهای کوچکی بود و در هر کلاسی ٤٠ یا ٥٠ نفر شاگرد بود. کلاس ما فقط یک پنجره کوچک داشت و برای اینکه بتونی از پنجره بیرون رو نگاه کنی باید روی نیمکت می ایستادیم. کوچیک بودن کلاس و تعداد زیاد شاگردها موجب میشد که همه نفس تنگی و سردرد بگیرن. یک بار دبیرمون وسط درس دادن از کمبود اکسیژن بیهوش شد. حالا فکر کنید که تو این کلاس به این کوچیکی یکی هم می چسید. فکر کنید ناهار آبگوشت خورده باشی با پیاز مفصل، بعد تو راه مدرسه شلغم هم بخری و بخوری، بعد بیای سر کلاس بچسی. یک دفعه همه کلاس میریخت بهم، یکی میرفت روی نیمکت سرش رو از پنجره میکرد بیرون که بتونه نفس بکشه، یکی به دبیرمون میگفت آقا اجازه هس در کلاس رو باز کنیم هوا عوض بشه. دبیرمون هم در حالی که دماغش رو گرفته بود میگفت برو در رو باز کن بعد هم میگفت خاک بر سرتون چرا شما تربیت ندارین، چرا شعور ندارین، سر کلاس درس نچسین آخه. و خلاصه هر روز چند نوبت همین حکایت تکرار میشد و یک چس همه کلاس رو بهم میریخت و درس رو تعطیل میکرد
حالا من میخوام همین چس رو مقایسه کنم با چس در هوای آزاد و بعد هم دلیلش رو براتون بگم. در نظر بگیرید وقتی مشغول قدم زدن در خیابون هستید و میچسید، حتی اگر دو تا بشقاب لوبیا گرم با سه تا تخم مرغ آب پز هم خورده باشی و چست هم بدبو ترین چس دنیا باشه وقتی در هوای آزاد و تو خیابون میچسی تقریبا هیچ بویی احساس نمیکنی، فقط ممکن هست از سر احتیاط بر گردی پشت سرت رو نگاه کنی که کسی درست پشت سرت نایستاده باشه وبعد به قدم زدن ادامه میدی
حالا اگر همین چس رو در کوهستان ول کنی دیگه اصلا هیچ بویی احساس نمی کنی، حتی دیگه احتیاجی نیست که برگردی و پشت سرت رو نگاه کنی. هیچکس متوجه نمیشه که چسیدی و اصلا انگار نه انگار، یعنی حتی بدبو ترین و گند ترین چس دنیا هم تو کوهستان بی اثر هست و نه کسی احساسش میکنه و نه کسی بهش اهمیت میده. اصلا کسی نمی فهمه که چسیدی
این مقدمه رو طبق معمول گفتم که ربطش بدم به آخوندا و نوچه های آخوندا، یک سری از آخوندا و نوچه هاشون مثل چس توی کلاس درس هستن، بو گند میدن، بوی گندشون رو همه احساس میکنن و مجبور میشن عکس العمل نشون بدن، در و پنجره رو باز میکنن و دماغشون رو میگیرن و اعتراض میکنن که آقا نچس خفه شدیم
ولی یک دسته دیگه از نوچه های آخوندا مثل ایرج مصداقی وهمنشین بهار مثل چس در کوهستان هستن با همه بوی گندشون اصلا نمی فهمی که کی اومدن و کی رفتن. نه کسی بهشون اهمیت میده و نه کسی توجهی بهشون داره
اگر یزید لعنت الله روزنامه میداشت فردای عاشورای سال 61 هجری چه می نوشت؟؟؟
ReplyDeleteسرمقاله:
خروش ملت خدایی سرزمین اسلام عزیز ، دیروز یکبار دیگر امواج سهمگین فتنه اخیر را در هم پیچید. دیروز صحرای کربلا ، شاهد حماسه حضور هزاران سرباز عاشق خلیفه مسلمین بود که در چشم بهم زدنی طومار فتنه گران را درهم پیچیدند. سربازان عاشق خلافت چنان درسی به فتنه گران دادند که تا سالهای سال دیگر کسی به فکر ضدیت با اصل خلافت نیافتد.شعار غالب دیروز در صحرای کربلا "مرگ بر ضد خلافت یزید" بود که از حنجره سربازان رشید اسلام ، آسمان سرزمین اسلام عزیز را شکافت و به عرش اعلی رسید و فرشتگان نیز با این شعار آسمانی همراهی کردند.
سرباز سلحشور و رشید اسلام عزیز "شمرابن ذی الجوشن" که از مدارای بیش از حد خلیفه مسلمین با سران فتنه که از سر بزرگواری مقام عظمای خلافت ایدالله شوکته، ناشی میشد صبر انقلابی اش به سر آمده بود ، تیر خلاص را بر پیکر این فتنه اخیر وارد آورد. بازماندگان فتنه اخیر نیز از سر استیصال و در ماندگی به تبلیغات انحرافی از وقایع این روز روی آورده و با بزرگنمایی ، وقایع غیر واقعی از حوادث دیروز به خبرگزاری ها و روزنامه های دیگر مخابره کردند و این لزوم برخورد بیشتر و جدی تر با بازماندگان فتنه را نمایان می کند سران بی رحم فتنه (لعنت الله علیهم اجمعین)که پایگاه واقعی مردمی خود را دیروز مشاهده کرده بودند (حدود 72 نفر که با محاسبات انجام شده توسط تیم کارشناسی روزنامه این عدد غیر واقعی است و تعداد واقعی آنها بمراتب کمتر بوده است) نشان دادند که لجاجت و خیره سری میتواند تا بدانجا پیش رود که در مقابل خیل عظیم و حضور میلیونی عاشقان خلافت نیز حاضر به عقب نشینی و توبه نشدند.علی رغم دعوت به بازگشت به آغوش ملت که با بزگواری از طرف مقام عظمای خلافت (اعزالله نصره) مطرح شد، سران فتنه حاضر به قبول این دعوت بزرگوارانه نشدند. آنها راه خود را از ملت جدا کردند و کسی که در مقابل ملت و خلافت قرار گیرد سرنوشت محتومش شکست و حذف از گردونه تاریخ است.
مقام عظمای خلافت(دامّ الذله)، بارها سران فتنه را به رعایت قانون و پیروی از قانون فرا خواند و از آنها درخواست کرد که خواستها و اعتراضات خود را از طریق مراجع قانونی و امرا و فرماندهان مقام عظمای خلافت وقضات امین و صالح پیگیری کنند ولی گوش سران فتنه بدهکار نبود و هیچگاه خود را ملزم به رعایت قانون نکردند.
امت همیشه در صحنه اسلام نشان دادند که نخواهند گذاشت میراث جاودانه رسول خدا ، آن استوانه تقوی و واسطه فیض الهی ، توسط عده ای آشوبگر و فریب خورده به بازی گرفته شود. امروز مقام عظمای خلافت صدمه الله تعالی، جانشین راستین رسول خدا ، محمد مصطفی(ص)، است و هر کس با مقام عظمای خلافت و یاران نزدیکش علمای سلف حشره الله مع موالیة المطهرین صلوات الله علیهم اجمعین، مقابله کند در حکم مخالفت و محاربه با رسول خدا و هر کس با رسول خدا مخالفت و محاربه کند در حکم محاربه با خدا و سزایش همانند سگ قتل به دست فرزندان امت اسلام است.
تدبیر مقام عظمای خلافت نشان داد که صرف داشتن نسبت خانوادگی با رسول خدا نمیتواند عاملی باشد که عده ای آشوبگر و اغتشاشگر غدار و کذاب با استفاده از این حربه در صدد نابودی دین خدا و رسول خدا باشند. عده ای از سیاسیون ورشکسته نیز با اظهار نظرهای خود و نیز اظهار نظر نکردن خود سعی دارند که اوضاع سرزمین اسلام را بحرانی نشان دهند در حالیکه اوضاع مملکت آرام است و بحمدالله و زیر سایه مقام عظمای خلافت اعلی الله مقامهم، اوضاع مملکت آرام است و روز بروز بر عزت اسلام عزیز و مسلمین رشید افزورده می شود. گر چه به قول مقام عظمای خلافت اگر فتنه گری اخیر نبود اوضاع مملکت از این هم که هست بهتر می بود. در هر حال اکنون که به همت حضور میلیونی مردم غیور طومار فتنه در هم پیچیده است بر همه مردم است که وحدتی حول مقام عظمای خلافت شکل گیرد تا بتوان با فتنه های خارجی و داخلی بهتر و بیشتر برخورد کرد.
یازدهم محرم 61 – شام